تک پارتی
#تکپارتی
#جونگین
وقتی پریودی.....
داشتی غذا درست میکردی که دلت تیر کشید زیر گاز رو خاموش کردی و به سمت دستشویی رفتی دیدی که پریود شدی سریع به سمت کمدی رفتی که داخلش نوار بهداشتی داشتی ........
کارهای لازم رو انجام دادی دستات رو شستی و از دستشویی اومدی بیرون دلت واقعا بدجور درد میکرد دوست داشتی بری دراز بکشی ولی نمیشد چون جونگین چند روزی بود که هوس میگو کرده بود وتو هم امروز میخواستی خوشمزه ترین میگو رو برای جونگین درست کنی با همون دل دردت رفتی ادامه ی غذا رو درست کنی
نیم ساعت بعد
روی مبل نشسته بودی که صدای باز شدن در اومد( جونگین بود)
بلند شدی و به سمتش رفتی با حالت خماری به سمتت اومد و لباس رو روی لبات گذاشت از رفتار ها و کارش فهمیدی که تحریک شده و هر کاری کردی که از دستش در بری ولی نه به این راحتی هام نبود
&جونگ......
_شیشه بزار کرمو انجام بدم
&اما.....
هر جوری شده به سمت اتاق رفتید و به اتاق خواب که رسیدید جونگین سریعا تو رو روی تخت خوابوند و شروع به در آوردن لباسش کرد و تو از این فرصت استفاده کردی تا حقیقت رو بهش بگی
&جونگینننن....من باید یه چیزی بهت بگم
&من چ....چیز شدم
جونگین که با این حرف خماری از بین رفت و بیشتر نگران شد
_چرا زودتر به من نگفتی....
&سعی کردم ولی نزاشتی
_اوه من متاسفم
_الان حالت خوبه ؟ دلت درد نمیکنه ؟چیزی لازم داری؟هومم؟
&نه من خوبم
&میگم من گرسنمه میای بریم شام بخوریم
_اوهوم
&غذایی که دوست داشتی رو برات درست کردم
_وای ا.ت خیلی ممنون
با لبخندی دو تایی از اتاق خارج شدید و غذاتونم خوردید
پایان....
امیدوارم خوشتون بیاد 🍭✨
#جونگین
وقتی پریودی.....
داشتی غذا درست میکردی که دلت تیر کشید زیر گاز رو خاموش کردی و به سمت دستشویی رفتی دیدی که پریود شدی سریع به سمت کمدی رفتی که داخلش نوار بهداشتی داشتی ........
کارهای لازم رو انجام دادی دستات رو شستی و از دستشویی اومدی بیرون دلت واقعا بدجور درد میکرد دوست داشتی بری دراز بکشی ولی نمیشد چون جونگین چند روزی بود که هوس میگو کرده بود وتو هم امروز میخواستی خوشمزه ترین میگو رو برای جونگین درست کنی با همون دل دردت رفتی ادامه ی غذا رو درست کنی
نیم ساعت بعد
روی مبل نشسته بودی که صدای باز شدن در اومد( جونگین بود)
بلند شدی و به سمتش رفتی با حالت خماری به سمتت اومد و لباس رو روی لبات گذاشت از رفتار ها و کارش فهمیدی که تحریک شده و هر کاری کردی که از دستش در بری ولی نه به این راحتی هام نبود
&جونگ......
_شیشه بزار کرمو انجام بدم
&اما.....
هر جوری شده به سمت اتاق رفتید و به اتاق خواب که رسیدید جونگین سریعا تو رو روی تخت خوابوند و شروع به در آوردن لباسش کرد و تو از این فرصت استفاده کردی تا حقیقت رو بهش بگی
&جونگینننن....من باید یه چیزی بهت بگم
&من چ....چیز شدم
جونگین که با این حرف خماری از بین رفت و بیشتر نگران شد
_چرا زودتر به من نگفتی....
&سعی کردم ولی نزاشتی
_اوه من متاسفم
_الان حالت خوبه ؟ دلت درد نمیکنه ؟چیزی لازم داری؟هومم؟
&نه من خوبم
&میگم من گرسنمه میای بریم شام بخوریم
_اوهوم
&غذایی که دوست داشتی رو برات درست کردم
_وای ا.ت خیلی ممنون
با لبخندی دو تایی از اتاق خارج شدید و غذاتونم خوردید
پایان....
امیدوارم خوشتون بیاد 🍭✨
۵.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.