این چیست که چون دلهره افتاده به جانم

این چیست که چون دلهره افتاده به جانم
حال همه خوب است، من اما نگرانم

در فکر تو بستم چمدان را و همین فکر
مثل خوره افتاده به جانم ،که بمانم

چیزی که میان تو و من نیست غریبی است
صد بار تو را دیده ام ای غم به گمانم؟

انگار که یک کوه ،سفر کرده از این دشت
اینقدر، که خالی شده بعدِ از تو جهانم

از سایه ی سنگین تو من کمترم آیا؟
بگذار به دنبال تو خود را بکشانم

ای عشق، مرا بیشتر از پیش بمیران
آنقدر که تا دیدن او زنده بمانم

#ستایش_قلب_سربی
#عاشقانه
#خاص #خاصترین
#شعر
دیدگاه ها (۰)

درشوق نگاهت، صنما راز  چه داری؟درباغ دوچشمت، گل طناز چه داری...

دلم عاشق, دلم شیدا, دلم تا قسمتی تنها دلم یک اسمان دارد, به ...

گفته بودم به کسی دل ندهم من دیگرآمدی وهمه ی قول وقرار دل من ...

خبر نداری از دلم که ساده درد می کنداز این دلی که بی تو، بی ا...

رفتم از شهرِ تو هرگز نگرانم نشدی ،سوختم در غم و پیگیرِ جهانم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط