برید تو کپشن رمان رو گذاشتم
میدونم نمیخواستم بخاطر نامجون بزارم ولی میدونم نامجون برمیگردع پس بخاطرش رمانم رو میذارم
پارت 1
روز اول مدرسه بود
از خواب بیدار شدم
دست و صورتم رو شستم رفتم برای صبحونه
دیدم داداشم که اسمش نامجون هست داره صبحونه میخوره
گفت چه عجب بیدار شدی بیا صبحونه بخور بریم مدرسه
صبحونه رو خوردیم و رفتیم لباس پوشیدیم و رفتیم مدرسه
خوشبختانه با داداشم نامجون هم کلاس بودیم
یهو استاد گفت : بچه ها دوتا دانش اموز جدید داریم به اسم کیم تهیونگ و جعون جونگ کوک
بعد استاد رو به من گفت : ات لطفا پرده هارو بکش تا این دو نفر اذیت نشن چون مشکل پوستی دارن
ادامه دارد..........
پارت 1
روز اول مدرسه بود
از خواب بیدار شدم
دست و صورتم رو شستم رفتم برای صبحونه
دیدم داداشم که اسمش نامجون هست داره صبحونه میخوره
گفت چه عجب بیدار شدی بیا صبحونه بخور بریم مدرسه
صبحونه رو خوردیم و رفتیم لباس پوشیدیم و رفتیم مدرسه
خوشبختانه با داداشم نامجون هم کلاس بودیم
یهو استاد گفت : بچه ها دوتا دانش اموز جدید داریم به اسم کیم تهیونگ و جعون جونگ کوک
بعد استاد رو به من گفت : ات لطفا پرده هارو بکش تا این دو نفر اذیت نشن چون مشکل پوستی دارن
ادامه دارد..........
۳.۱k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.