من مراقبتم بچم
‹ من مراقبتم بچم😈🫂 ›
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_5
-به حرف رییس گوش کن وگرنه خیلی بد میشه!
به خیالش داشت گربه رو دم ح جله میکشت؟!
بدون توجه بهش سرکی به اتاق کار کشیدم
تم سیاه و سفید همراه با عکسی که توش همه بادیگاردا پشت رییس ایستاده بودن
سمت عکس رفتم و ریز شده به رییس نگاه کردم
در واقعیت حتی نگاه کردن به چشمهاش ترسناک بود ولی اینجا کامل میتونستم ببینمش
همونطور که میگفتن ابهت و جذبه خاصی داشت!
و دستایی که همرو از پا در میاورد
میگفتن رییس این باند بادیگاردی رو کسی نتونسته شکست بده! و این بود دلیل اینجا بودن من
عاشق هیجان بودم و چه چیزی هیجان انگیز تر از باند بادیگاردی..
سالها تو باشگاه های رزمی از بچگی تمرین کرده بودم و مطمین بودم قبولم میکنه..
صاف یه گوشه ایستادم تو رییس بیاد!
ولی نمیدونستم قراره چی انتظارمو بکشه.. مفهوم بازرسی رو نفهمیدم!
همینطور ایستاده بودم و عقربه های ساعت میگذشت..
یکساعت ایستاده بودم و کسی نیومده بود
اخمی کردم ولی کوتاه نمیومدم!
شد دوساعت..
سه ساعت..
و بالاخره صدای چرخش کلید رو شنیدم ..
◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii ◞
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
#Part_5
-به حرف رییس گوش کن وگرنه خیلی بد میشه!
به خیالش داشت گربه رو دم ح جله میکشت؟!
بدون توجه بهش سرکی به اتاق کار کشیدم
تم سیاه و سفید همراه با عکسی که توش همه بادیگاردا پشت رییس ایستاده بودن
سمت عکس رفتم و ریز شده به رییس نگاه کردم
در واقعیت حتی نگاه کردن به چشمهاش ترسناک بود ولی اینجا کامل میتونستم ببینمش
همونطور که میگفتن ابهت و جذبه خاصی داشت!
و دستایی که همرو از پا در میاورد
میگفتن رییس این باند بادیگاردی رو کسی نتونسته شکست بده! و این بود دلیل اینجا بودن من
عاشق هیجان بودم و چه چیزی هیجان انگیز تر از باند بادیگاردی..
سالها تو باشگاه های رزمی از بچگی تمرین کرده بودم و مطمین بودم قبولم میکنه..
صاف یه گوشه ایستادم تو رییس بیاد!
ولی نمیدونستم قراره چی انتظارمو بکشه.. مفهوم بازرسی رو نفهمیدم!
همینطور ایستاده بودم و عقربه های ساعت میگذشت..
یکساعت ایستاده بودم و کسی نیومده بود
اخمی کردم ولی کوتاه نمیومدم!
شد دوساعت..
سه ساعت..
و بالاخره صدای چرخش کلید رو شنیدم ..
◜ 𝕛𝕠𝕚𝕟🫦 : @bachemaniii ◞
─━━─━━─━━─━━─━━─━━─
- ۷۶۰
- ۳۱ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط