نشستهام توی بوتیک زنانه دوست دخترم توی اتاق پرو است دو

نشسته‌ام توی بوتیک زنانه. دوست دخترم توی اتاق پرو است. دو مرد عصبانی می‌آیند توی بوتیک و پُشت سرشان دختری جوان با ماسکی به صورت وارد می‌شود. مرد دست می‌کند توی نایلون و پالتوی سیاه رنگی را در‌می‌آورد و می‌دهد به دخترش و می‌گوید بپوش. پالتو بالای زانویش است. مرد به فروشنده می‌گوید: به خواهر مادر خودتم میدی اینارو بپوشن؟ فروشنده می‌خواهد جواب بدهد که برادرِ دختر صداش را بالا می‌برد: ما مثل شماها بی‌آبرو نیستیم خواهرمون انگشت نما بشه. دختر زیرِ نگاه پدر و برادر دارد ریز ریز می‌شود….هیچی نمی‌گوید. انگار زبانش را بریده اند…
فروشنده پالتو را پس نمی‌گیرد. عوضش می‌کند. پالتوی تعویض شده توی تن دختر زار می‌‌زند. شبیه چشم و ابرو و پیشانی‌اش. می‌روند بیرون. دوست دخترم از اتاق پرو خارج می‌شود. به هم ریخته است. مانتو را نشانم می‌دهد و می‌پرسد خوب است؟ می‌گویم: هر چی انتخاب خودت باشه خوبه عزیزم. می‌رویم بیرون. جلوی پاساژ دختر را می‌بینم نشسته صندلیِ عقب ماشین و ماسکش را درآورده. ردِ انگشت مردانه‌ای صورتش را سُرخ کرده. نگاهم می‌کند. می‌ایستم. گوشم سوت می‌کشد.
دوست دخترم می‌گوید: چی شده؟
به ماشین نگاه می‌کنم‌. به چشمان دختر…
می‌گویم: دارند جنازه می‌برند…

علی سلطانی

•••
#عاشقانه_خاص#بیو#سریال#موزیک#تکس#کلیپ#ادیت#زیبا#سردار #دلها#سینمایی#گل#پروفایل#رستوران#غذا#محلی#لایک#شات#فالو#زیبایی#طبیعت#کیک#استان#آبشار#مشاوره#کنکور#معرفی_کتاب#سال_نوروز#مذهبی#محرم#گربه
#گل_پیچک
دیدگاه ها (۱۵۷)

[°داشت زیر لـب می خوند: "که من باد میشم میرم تو موهات..."بهش...

[°از لحاظ روحی نیاز دارم یه آدم واقعی بیاد تو زندگیم، همونطو...

همیشه چیزای بد با حضور یه آدم خوب قابل تحمل میشن !مثلا فرض ک...

وقتی توی زمزمه‌ی نشدن‌هایِ محالِ زندگی، درست توی نقطه‌ای که ...

معرفی شخصیت ها و پارت (1)سلام من کیم آت هستم یک دختر ۱۶ ساله...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط