از کنارم رد شدی بی اعتنا نشناختی

از کنـــارم رد شدی بی اعتنا نشناختی

چشم در چشمم شدی اما مرا نشناختی

در تمام خا له بازی های عهـــد کودکی

همسرت بودم همیشه بی وفا نشناختی؟

لی له بازکوچه ی مجنون صفت ها فکرکن

جنب مسجد خانه ی آجرنما نشناختی ؟

دختر همسایه یاد جر زنی هایت بخیر

این من م تک تاز گرگم برهوا نشناختی؟

اسم من آقاست اما سالها پیش این نبود

ماه بانو یادت آمد؟مشتبا!! نشناختی؟

کیست این مردنگهبانت که چشمش برمن است

آااااه!!! آری تازه فهمیدم چرا نشناختی

#مجتبی سپید
دیدگاه ها (۶)

آقا گمانم من شما را دوست...حسی غریب و آشنا را دوست...نه نه! ...

مرا به گریه نیندازمی شکنممثل فنجانیکه وقتی شکستنفهمیدیمبوته ...

ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آن چه می‌پنداشتیمتا در...

.برای با تو بودن دیر بودبرای فراموش‌کردنت زود خیلی زودبادهای...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط