خاطرات را باید روی طاقچه گذاشت تا کنار شمع دانیهای نق

خاطرات را باید روی طاقچه گذاشت، تا کنارِ شمع دانی‌‌های نقره بدرخشند و بی‌ اختیار یادِ آینه را زنده کنند...
خاطرات را باید در گلدان‌های پشتِ  پنجره کاشت، تا انتظار رنگِ تازه‌ای به خود بگیرد و بازگشت، رنگِ تازه تری...
خاطرات را باید نوشت.
آنها را باید نوازش کرد.
خاطرات نیاز به لمسِ  مهربانِ انگشتانِ  ما دارند و این را کمتر کسی‌ می‌‌داند...
اصلا باید با خاطرات خوابید.
چه فرق می‌کند صبح روی بالشت ردِّ پای کدام اتفاق باشد؟ همین که چشمانت را به روز باز می‌‌کنی‌ و یادت میاید که یک وقتی‌، جایی‌، با کسی‌ که دوستش داشتی، لحظه‌ای به یاد ماندنی را ساخته‌ای، همین آغوشت را گرم می‌‌کند حتی اگر به طورِ دردناکی خالی‌ باشد...

✍🏻نیکی ‌فیروزکوهی
دیدگاه ها (۲)

کسی را اگر دوست داری...یک لحظه به نبودنش فکر کن... دلت اگر ن...

دل بستن...مثل پرت کردن سنگی تو دریاستولی دل کندن مثل پیدا کر...

یڪ نفر هر شب مرا با خود بہ یغما مے بردروح تنهاے مرا اینجا و ...

#فانـــــــــوسِ #یادت #روشن و احساس من #خاموشدل #سوخته در ی...

پارت 3

☆روزی عادی در مدرسه ای..☆☆مثل روز های دیگر مدرسه معلم داشت د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط