(استاد وحشی من)پارت ۷
(استاد وحشی من)پارت ۷
ویو (کوک)
توی ماشین بودیم بینمون سکوت بود پس بحثو باز کردم
کوک:خب یه سوال دارم باید جواب بدی
ا.ت:هوم چشم استاد
کوک:خوبه تو دوست پسر یا اکس داری
ا.ت:اینا چه ربطی به شما داره
کوک:تو قراره با خواهر من دوستی کنی من باید بفهمم حالا جوابمو بده
ا.ت:نه دوست پسر ندارم خوبه
بلخره رسیدیم ازش خدافظی کردم رفتم خونه مثل همیشه با فکر و خیال عشق کوچولوم ا.ت خوابم برد
نویسنده:
خوب همینجور که میبینید کوک خیلی عاشقه ا.ت در حدی که جونشو میده و اما اشتباه نکنید ا.ت هم همین حسو داره فقط الان از احساساتش مطمعن نیست اما کوک یه راز خیلی بزرگی رو به ا.ت نمیگه چون میترسه از دستش بده کوک یه زن داره.....
شرایط:
لایک:۳۰
کامنت:۱۰
ویو (کوک)
توی ماشین بودیم بینمون سکوت بود پس بحثو باز کردم
کوک:خب یه سوال دارم باید جواب بدی
ا.ت:هوم چشم استاد
کوک:خوبه تو دوست پسر یا اکس داری
ا.ت:اینا چه ربطی به شما داره
کوک:تو قراره با خواهر من دوستی کنی من باید بفهمم حالا جوابمو بده
ا.ت:نه دوست پسر ندارم خوبه
بلخره رسیدیم ازش خدافظی کردم رفتم خونه مثل همیشه با فکر و خیال عشق کوچولوم ا.ت خوابم برد
نویسنده:
خوب همینجور که میبینید کوک خیلی عاشقه ا.ت در حدی که جونشو میده و اما اشتباه نکنید ا.ت هم همین حسو داره فقط الان از احساساتش مطمعن نیست اما کوک یه راز خیلی بزرگی رو به ا.ت نمیگه چون میترسه از دستش بده کوک یه زن داره.....
شرایط:
لایک:۳۰
کامنت:۱۰
۷.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.