از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او

از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم

غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم.........

#رهی_معیری

💐🍂
دیدگاه ها (۰)

خوشبختى در آن است؛كه لحظه ها را دريابيم،مطابق خواسته هاى خود...

*آدم های خوبِ زندگی من رنگشان آبی ست ...هر صبح میشود کنارشان...

در گذرگاهنگاه توگرفتارانند من به سرپنجهمهر تو گرفتارترین... ...

نیل آرمسترانگ ، اولین انسانی که به کره ماه قدم گذاشت ،در خاط...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

چند شاتی#درخواستیpart: ⁷ (end) یه دفعه هانا ا. ت رو کشید پشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط