تمام شعرم تقدیم آن که باران شد

تمام شعرم تقدیم آن کــه باران شد

کسی که فاتح تنهاترین خیابان شد

زمین سگش به بهشت خدا شرف دارد!

اگر کــه عشق دلیل سقـوط انسان شد

دویـد و بـــــاز دویـد و دویــد تــــا برسد

به زن رسید و خود مرد، خط پایان شد

زنی به چشــم پر از انتظار من زل زد

و از قیافه غمگین خود هراسان شد

و مرد قصه همین که نشست و گریه نمود

از این کـه مرد شده تا تو را... پشیمان شد

و زن کــــه تا ابدالدهر بچـــــه می زایید

و مرد که وسط سفره، تکه ای نان شد

و مرد رفت به دنبال آن چه زن نامید

و زن در آخر یک شـــعر تیرباران شد

#مهدی_موسوی
دیدگاه ها (۵)

می‌خندی و بر کنج لبت #چال نشستهبر کنج دگر #قافیه‌ی خال نشسته...

چشم هایت با نگاهم بندبازی می کندچشمکت با آبروی خلق بازی می ک...

عشق احساس قشنگی ست خودت می دانی پس چرا این همه این دلشده را ...

#شعر-ها-هیچ-خاصیتی-ندارند مگر آنکه من ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط