تو گرمای خفه کننده ی تابستون توی اتوبوس نشسته بودم

تو گرمای خفه کننده ی تابستون توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی۸-۹ساله روسریش رو خیلی زیبا همراه چادر عربیش سرکرده بود.

خانمی که پیش دخترکوچولو نشسته بود و خودش رو باد میزد باافسوس گفت:
از دست مامان باباهای خشک مقدس!

ایناچیه تو این گرما پوشیدی بچه!
از جوابش دهنم باز موند

دختر کوچولو گره روسریش و سفت تر کردو محکم گفت:
خیلی گرممه،اما آتیش جهنم از تابستون امسال خیلی گرمتره!!

دختر کوچولو پیاده شدواون خانم باخودش زمزمه میکرد:آتیش جهنم خیلی گرمتره....

قُل نارُ جَهَنَّمَ اَشَدَّحَراً (توبه /۸۱)
دیدگاه ها (۱۲)

علت خواندن نمازهای روزانهعلت نمازهای روزانه از زبان رسول خدا...

اﻭﺝ ﻣـﺮﺩﺍﻧﮕﯽ ﻧﺴﻞ ﺟﺪﯾـﺪ ﺭﺍﻭﻗﺘﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ:ﭘﺴﺮﯼ ﺑﺎ ﻧﺎﺯﮎ ﮐﺮﺩﻥ ﺻﺪ...

فرار به سوے خدامیے گویند پسرے در خانه خیلے شلوغ‌ کارے کرده ب...

این متن فوق العاده زیبارو از دست ندین پرنده هایی که روے شاخه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط