بی تو مهتاب دلم رفت به دنیای دگر

بی تو مهتاب دلم رفت به دنیای دگر
شب ودل تنگی من رفت به فردای دگر
نه دلم خواست بمانم
نه هوا بهترشد
تو که رفتی دل من ابری شد.
ابر آمد وباران شده است
دل من باز چه دلخون شده است
این چه رسمیست چه مهتاب بدیست
مگر این کوچه همان کوچه ی دل تنگی نیست؟
تو مگریادت رفت
آن همه قول و وفاداری خود
آن همه راز
نیاز
من دلم باز هوا میخواهد
بی تو اینجا دل من غمگین است.
آسمان صاف ودلم خونین است
بی تو مهتاب دلم از همه سو تاریک است .
تو چراغم بودی
خانه ام تاریک است
تو هوایی تو نفس
کوچه ما تاریک است...
دیدگاه ها (۶)

کاش تا دل میگرفت و میشکستدوست می آمد کنارش می نشست!کاش میشد ...

ﮐﺎﺷﮑﯽ ﺑﻌﻀﯽ ﺷﺒﺎ ﻣﯿﺸﺪ ﺩﻭ ﺗﺎ ﺍﺳﺘﮑﺎﻥ ﭼﺎﯾﯽ ﺭﯾﺨﺖ ، ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯ...

دلــمباران میخواهد ...بارانی آرام، اما طولانیتا دست در دست ق...

آنقدر دلم برایت تنگ شده است که با یاد آوری تو ناخوداگاهگریه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط