آخرش یک روز همه ما خواهیم رفت. این رفتن را تمرین کرده ایم
آخرش یک روز همه ما خواهیم رفت. این رفتن را تمرین کردهایم. در تمامی ساعتهایی که تنهایی را چشیدهایم رفتن را تمرین کردهایم. بدون اینکه چیزی را با خود ببریم. درست مثل مرگ. راستش را بخواهید بنظرم زندگی به قبل و بعد ازین "رفتن" تقسیم میشود. وقتی که میفهمی بعد رفتن نیز چیزی عوض نمیشود. عوضش رفتن را خوب یاد میگیری! مسیرش نیز مثل غاری شده که هرکس داخلش رفته دیگر رنگ خورشید را ندیده است. حتی رد پایی نیز از آنها نمانده است. انگار که اصلا وجود نداشتهاند. مسخره اینجاست، اگر بمانی زجر میکشی و با رفتنت نیز مثل عکس اعلامیهای که روی دیوار زدهاند شاید چند نفری تاسف بخورند اما کمی که باد و باران روی دیوار اعلامیه را بسابند نه تو میمانی و نه حتی یادت!
راستش را بخواهید وقتی کسانی را میبینم که میلیونها تومن هزینه برای قبر خود میکنند خندهام میگیرد. واقعا خندهدار نیست؟ اینهمه هزینه برای بهتر دیده شده بعد مرگ؟ درست وقتی که شاید دیگری با آن پول بهتر زندگی داشته باشد؟! حقیقتا برای من قاب عکسی روی میزِ "یک نفر" شدن، خیلی بهتر از خدابیامرز شِنَوی از هزاران رهگذر است! #همینطوری_نوشت_شبانه
گاهی به آخرین پیراهنم فکر می کنم
که مرگ در ان رخ می دهد
#غلامرضا_بروسان
راستش را بخواهید وقتی کسانی را میبینم که میلیونها تومن هزینه برای قبر خود میکنند خندهام میگیرد. واقعا خندهدار نیست؟ اینهمه هزینه برای بهتر دیده شده بعد مرگ؟ درست وقتی که شاید دیگری با آن پول بهتر زندگی داشته باشد؟! حقیقتا برای من قاب عکسی روی میزِ "یک نفر" شدن، خیلی بهتر از خدابیامرز شِنَوی از هزاران رهگذر است! #همینطوری_نوشت_شبانه
گاهی به آخرین پیراهنم فکر می کنم
که مرگ در ان رخ می دهد
#غلامرضا_بروسان
۱.۹k
۱۸ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.