میخوانمت



‍ میخوانمت...
به طعم بوسه های باران
بر حریر آبی عشق

و نقش میزنم نگاهت را
بر تندیس بیقرار دل...

هر صبح...
رویای شبانه ام لطافت واژگان توست
که میبارد بر شروع فصلهای تنهایی...

که شاید آسمان سهم مرا بیدار باران کند
در حوالی چشمهای آشنایت...

شاید کمی مرا نیز بخوانی
به لطافت باران عشق...


#حامد_نیازی
دیدگاه ها (۲)

‌هر صبحبه شوق عبورتنم نم باران عشقکوچه باغ دلم رالبریز میکند...

به تولای تو در آتش محنت چو خلیلگوییا در چمن لاله و ریحان بود...

‌#حضرت_مولانا زهی صبحی که او آیدنشیند بر سر بالینتو چشم از...

‌‎بیدار شدم، ‌‎صبح شده بود‌‎و چاره‌ای جز دوست داشتنت نبود#مح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط