بعد یک عمر آشنایی آشنایت نیستم

بعد یک عمر آشنایی ، آشنایت نیستم !
خوب من ! دیگر شریک لحظه هایت نیستم

حرف را کوتاه کن ! با علتی دیگر بخند ،
چون پس از این ، من دلیل خنده هایت نیستم

من خودم هستم ، همینجا ، پایدارم ، پایدار ! 
روی پایم هستم اما ، پا به پایت نیستم

از همان راهی که رفتی ! بی صدا رد میشوم
هم مسیرت هستم اما ، همصدایت نیستم

عشق را باید درون سینه ام ، زندان کنم
ساده ام ! هرگز حریف فتنه هایت نیستم

باید از طوفان چشمت ، گوشه ای پنهان شوم
بی محابا هستم اما ، بی درایت نیستم

بس که از دستت خدا گفتم، خدا هم خسته شد
گفت : او را جستجو کن ! من خدایت نیستم...
دیدگاه ها (۳)

#خاطرات_گذشته....کاش میشد بی خبر یک حلقه بر در می زدیبر خیال...

ﭘﺎﯾﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄـــــــﻪ ،ﻓﻘﻂ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﯾﮏ ﺭﺍﺑﻄـــــــﻪ ﻧﯿﺴﺖ ...ﻣﻤﮑ...

از جاده ی احساس تو ؛ از درد نوشتم . . .از یک دل غمگین؛ دل یک...

از تو پنهان می کنم رنگ صدایم را هنوزپیش چشمت می کنم گم ؛ دست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط