میخواستم ترانهای باشم که بچههای دبستانی...
از بر کنند
دریا که میشنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگهای علف
نتهای به هم خوردنشان را
از روی صدای من بنویسند
میخواستم ترانهای باشم
که چشمه زمزمهام کند
آبشار
با سنج و دهل بخواند
اما ترانهای غمگینم
و دریا، غروب
بچههایش را جمع میکند که صدایم را نشنوند
نتهایم را تمام نکرده
چرا رهایم کردی؟
دریا که میشنود
توفانش را پشتش پنهان کند
و برگهای علف
نتهای به هم خوردنشان را
از روی صدای من بنویسند
میخواستم ترانهای باشم
که چشمه زمزمهام کند
آبشار
با سنج و دهل بخواند
اما ترانهای غمگینم
و دریا، غروب
بچههایش را جمع میکند که صدایم را نشنوند
نتهایم را تمام نکرده
چرا رهایم کردی؟
- ۱۱.۲k
- ۱۹ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط