غمگینم خودم را بغل گرفته‌ام و‌ شانه هایم...

چون گهواره کودکی گریان
تکان تکان می‌خورد

غمگینم
و می‌دانم هیچ پرنده‌ای
روی شاخه‌های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت...
دیدگاه ها (۱)

می‌خواستم ترانه‌ای باشم که بچه‌های دبستانی...

پیش از پژمردن آخرین گل بر آنم که زندگی کنم...

ســـ😊ــلام✋

خاطراتِ تو ،نه ارو است که بسوزاندو نه زلزله ای سهمگین ، که و...

پارت11رمان فیککه یهو نگاه های سنگین کشی رو روی خودم حس کردمن...

آینه جنگل مانند اقیانوسی روحم را لمس می‌کرد ، حسی عجیب بود و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط