داستان عاشقی غم انگیز

داستان عاشقی غم انگیز:
از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم، اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را ترک می کند، پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ به این حرکت دختر به او می گوید برو اما مراقب چشم هایم باش!!
دیدگاه ها (۱)

ﺣﻼﻟـﻢ ڪﻦ اگہ ﺭﻭﺯے گرﻓﺘـﺎﺭ ﺩﻟﺖ ﺑﻮﺩﻡﻧﻔﻬﻤﯿﺪﻡ ڪہ ﺧﻮﺵ ﺑﻮﺩےﻭﺗﻨـهام...

میگن عاشق کہ بِشے☝ ️ غُرورِتُــ هَم برایش میشکونے⚡ ️ ولے مَن...

✍ ‌‌سوٺ نَزن فلڪ مَݩ بہ خودم باختم طعنہ چرا ➣✍ ‌‌زندگے هَم ش...

ڪﺂﺷڪﮯ ﯾِﮧ ﺭﻭﺯ ﺑِﺘﻮﻧم ⇝ ¡ ﺧُﻮﺩﻣﻮ➧ﺍَﺯ ﺩُﻧﯿﺂﮮ ﻣَﺠﺂﺯﮮ ﭘَﺲ ﺑِﮕﯿﺮﻢ...

تاوان خوشبختی اینده ات را اکنون پس بده

یوسف پیامبر

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط