سرگرمی بودم

سرگرمی بودم،
همان روزهایی که فکر کردن به تو قند توی دلم آب میکرد و گونه هایم را گل می انداخت...
سرگرمی بودم،
همان شب هایی که از سردی نگاهت،از جانم نگفتن هایت تا صبح آشفته میخوابیدم و از بغض این پهلو به آن پهلو میشدم...
سرگرمی بودم،
همان ماه ها و سالهایی که روی هر اسمی جز اسمِ تو خط زدم و هر دستی غیر دستِ تو را پس زدم...
سرگرمی بودم،
تمام آن ثانیه هایی که شیرین ترین آرزویم داشتنِ تو بود اینجا کنارم، برای همیشه...
دلگرمی که نه تو با ارزش ترین داشته ی من بودی،
شیرین ترین خواسته ام،
سرگرمی بودن برایت کمی بی انصافی بود... #حنا
دیدگاه ها (۱)

بدترین حس اینه که بهش پی ام بدی بعد ثانیه به ثانیه بری چِک ک...

دوست بداریدو بگذارید که دوست داشته شویدآدم بدونِ این بساط ها...

از من خبر بگیر!کاری نداردکافی ست صبح هادلت برایم تنگ شودو بی...

رویِ خنده‌هاتحساب کرده بودوقتی وعده‌ می‌کردبهشتش را؛ خداوند!...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط