ترجمه قسمتی از نامه 45 نهج البلاغه
ترجمه قسمتی از نامه 45 نهج البلاغه
2 امام الگوی ساده زیستی
من نفس خود را با پرهیزکاری می پرورانم ، تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست ،در امان و در لغزش گاه های آن ثابت قدم باشد.
من اگر میخواستم ، میتوانستم از عسل پاک و مغز گندم و بافته های ابریشم ،برای خود لباس و غذا فراهم آورم ، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام های لذیذ برگزینم ، در حالی که در " حجاز " یا " یمامه " * کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد ، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده ، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد .
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمومنین خواندند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم، و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشدم که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف ، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده ، و از آینده خود بی خبر است.
آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازی گرفته اند؟ آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟
گویا میشنوم که شخصی از شما میگوید : "اگر غذای فرزند ابوطالب همین است پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است ".
آگاه باشید ! درختان بیابانی ، چوبشان سخت تر ، و درختان کنار جویبار چوبشان نازکتر است.
درختان بیابانی که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعله ور تر و پردوام تر است.
من و رسول خدا(ص) چونان روشنایی یک چراغیم ، یا چون آرنج یک بازو پیوسته ایم.
به خدا سوگند ! اگر اعراب در نبرد با من ،پشت به پشت یکدیگر دهند ،از آن روی برنتابم ، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه میشتابم ، و تلاش میکنم که زمین را از این شخص مسخ شده (معایه) و این جسم کج اندیش ،پاک سازم تا گل و کلوخ از میان دانه ها جدا گردد.
2 امام الگوی ساده زیستی
من نفس خود را با پرهیزکاری می پرورانم ، تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست ،در امان و در لغزش گاه های آن ثابت قدم باشد.
من اگر میخواستم ، میتوانستم از عسل پاک و مغز گندم و بافته های ابریشم ،برای خود لباس و غذا فراهم آورم ، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که طعام های لذیذ برگزینم ، در حالی که در " حجاز " یا " یمامه " * کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد ، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده ، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد .
آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمومنین خواندند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم، و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشدم که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف ، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده ، و از آینده خود بی خبر است.
آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازی گرفته اند؟ آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟
گویا میشنوم که شخصی از شما میگوید : "اگر غذای فرزند ابوطالب همین است پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان باز مانده است ".
آگاه باشید ! درختان بیابانی ، چوبشان سخت تر ، و درختان کنار جویبار چوبشان نازکتر است.
درختان بیابانی که با باران سیراب میشوند آتش چوبشان شعله ور تر و پردوام تر است.
من و رسول خدا(ص) چونان روشنایی یک چراغیم ، یا چون آرنج یک بازو پیوسته ایم.
به خدا سوگند ! اگر اعراب در نبرد با من ،پشت به پشت یکدیگر دهند ،از آن روی برنتابم ، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه میشتابم ، و تلاش میکنم که زمین را از این شخص مسخ شده (معایه) و این جسم کج اندیش ،پاک سازم تا گل و کلوخ از میان دانه ها جدا گردد.
۷۹۲
۰۵ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.