پدرخوانده part 8
پدرخوانده part 8
&تو کی هستی؟!تو خونه برادر من چیکار میکنی؟!
+من...من... مهم نیست من کیم الان باید بریم بیمارستان تهیونگ.....
&تهیونگ چی؟! دِ زود باش حرف بزن
+تصادف کرده باید بریم بیمارستان.....لطفا بیا بریم تو راه بهت توضیح میدم(گریه)
&واقعا؟!پس اگه اینطوره زود باش باید عجله کنیم
+باشه
با خواهر تهیونگ رفتیم سمت ماشین فقط گریه میکردم چرا اینطوری شد تازه داشتم معنی زندگی رو می فهمیدم تازه داشتم اون صحنه کوفتیو فراموش میکردم(صحنه قتل پدر مادرش)هق همش تقصیر منه من یه آفت تو این زمینم یه اضافی که باعث مرگ بقیه میشه
سوار ماشین شدیم تو کل راه تا بیمارستان براش توضیح دادم
&الهی عیب نداره داداش من قویع زنده میمونه او راستی اسم من یورا اسم تو چیه؟!
+ا.ت
&خوشبختم
+تو چرا انقدر بیخیالی؟!
&چون مطمئنم داداش من زنده میمونه اون بهم قول داد،قول داد که همیشه ازم مراقبت کنه(بغض)
+من درک میکنم
&اوهوم بیخیالش(اشکاشو پاک کرد)خب سفت بچسب که میخوام سریع برم
+با.....(جیغ)
&(خنده)
+ آرومتر
&نترس چیزی نمیشه
فلش بک به بیمارستان
&خانوم ببخشید کسی به اسم کیم تهیونگ آوردن اینجا؟!
@همون تصادفیع؟!
&بله خودش
@تو اتاق عمله برین ته راهرو
&ممنون بدو بریم
+باشه
رفتیم ته راهرو نشسته بودیم ولی هنوز خبری نشد بعد از ۲ساعت دکتر اومد بیرون
+دکتر حالش چطوره؟!
&حالش خوبع؟!
@شماها کیشمیشین؟!
+دوست دخترش
&خواهرش
@خیله خب متاسفانه ایشون قلبشون صدمه بدی دیده یعنی بزور کار میکنه نیاز به یه قلب داره که به گروه خونیش بخوره ولی...
+ولی چی؟!
@ولی ما کسیو نداریم برای پیوند قلب
&یعنی چی؟!(داد)
+یه لحظه میتونین قلب منو پیوند بزنین
@شما مطمئنین؟!
&چیمیگی تو من نمیزارم
+خفه شوو من هیچ فایده ایی برای تهیونگ نداشتم همیشه مایه دردسرش بودم اون بهم محبت کرد نمیزارم محبتش بی جواب بمونه با دادن قلبم هم میتونم همیشه پیشش باشم هم میتونم نجاتش بدم.
&اما....
+اما نداره یه کاغذ بده یه چی بنویسم بعد از پیوند و خوب شدن حال ته ته اینو بهش بده خب؟!
&باشه بیا اینم کاغذ وایسا خودکارم بگیر
+ممنون
شروع کردم به نوشتن بعد از چند مین تموم شد تاش کردم دادم دست یورا رفتم سمت دکتر
+دکتر من راضیم میخوام قلبمو پیوند بزنم
@خیله خب نیاز به رضایت نامه کتبی داریم لطفا این فرم رو پر کنید و رضایت کامل خودتون رو اعلام کنید
+باشه
بعد از پر کردن فرم رضایت خودمو اعلام کردم پرستاران منو بردن قسمت خون آنجا ازم خون گرفتن تا ببینن گروه خونیم بهش میخوره که خورد بعدش بهم یه لباس دادن تا بپوشم پوشیدمش رو تخت دراز کشیدم منو بردن داخل اون اتاقی که ته ته اونجا بود نگاش کردم کنار لبش زخم بود لپش یکم زخم برداشته بود ولی هنوز بی نقص بود هنوز اون صورت معصومش زیبا بود
@دخترم آماده ایی
+بله آمادم
ماسکو گذاشتن رو صورتم دو دقیقه نکشید که سیاهیی
فلش بک به ۳هفته بعد
& تهیونگ حالت بهتره؟!
_آره خوبم راستی یورا ا.ت از سفر برنگشت
&خب اون..(بغض)
_هعی چیشده؟!داری نگرانم میکنی
&نمیتونم خودم بگم فقط میتونم نامه ایی که اون داده رو بهت بدم
یه نامه از تو کیفش در آورد داد بهم معنی این کارا چیه؟!چه خبر شده چرا اینطوری میکنه؟!
نامه رو باز کردم
سلام ته ته.....
ادامه دارد
بمانید در خماری
پارت بعد پارت آخره
&تو کی هستی؟!تو خونه برادر من چیکار میکنی؟!
+من...من... مهم نیست من کیم الان باید بریم بیمارستان تهیونگ.....
&تهیونگ چی؟! دِ زود باش حرف بزن
+تصادف کرده باید بریم بیمارستان.....لطفا بیا بریم تو راه بهت توضیح میدم(گریه)
&واقعا؟!پس اگه اینطوره زود باش باید عجله کنیم
+باشه
با خواهر تهیونگ رفتیم سمت ماشین فقط گریه میکردم چرا اینطوری شد تازه داشتم معنی زندگی رو می فهمیدم تازه داشتم اون صحنه کوفتیو فراموش میکردم(صحنه قتل پدر مادرش)هق همش تقصیر منه من یه آفت تو این زمینم یه اضافی که باعث مرگ بقیه میشه
سوار ماشین شدیم تو کل راه تا بیمارستان براش توضیح دادم
&الهی عیب نداره داداش من قویع زنده میمونه او راستی اسم من یورا اسم تو چیه؟!
+ا.ت
&خوشبختم
+تو چرا انقدر بیخیالی؟!
&چون مطمئنم داداش من زنده میمونه اون بهم قول داد،قول داد که همیشه ازم مراقبت کنه(بغض)
+من درک میکنم
&اوهوم بیخیالش(اشکاشو پاک کرد)خب سفت بچسب که میخوام سریع برم
+با.....(جیغ)
&(خنده)
+ آرومتر
&نترس چیزی نمیشه
فلش بک به بیمارستان
&خانوم ببخشید کسی به اسم کیم تهیونگ آوردن اینجا؟!
@همون تصادفیع؟!
&بله خودش
@تو اتاق عمله برین ته راهرو
&ممنون بدو بریم
+باشه
رفتیم ته راهرو نشسته بودیم ولی هنوز خبری نشد بعد از ۲ساعت دکتر اومد بیرون
+دکتر حالش چطوره؟!
&حالش خوبع؟!
@شماها کیشمیشین؟!
+دوست دخترش
&خواهرش
@خیله خب متاسفانه ایشون قلبشون صدمه بدی دیده یعنی بزور کار میکنه نیاز به یه قلب داره که به گروه خونیش بخوره ولی...
+ولی چی؟!
@ولی ما کسیو نداریم برای پیوند قلب
&یعنی چی؟!(داد)
+یه لحظه میتونین قلب منو پیوند بزنین
@شما مطمئنین؟!
&چیمیگی تو من نمیزارم
+خفه شوو من هیچ فایده ایی برای تهیونگ نداشتم همیشه مایه دردسرش بودم اون بهم محبت کرد نمیزارم محبتش بی جواب بمونه با دادن قلبم هم میتونم همیشه پیشش باشم هم میتونم نجاتش بدم.
&اما....
+اما نداره یه کاغذ بده یه چی بنویسم بعد از پیوند و خوب شدن حال ته ته اینو بهش بده خب؟!
&باشه بیا اینم کاغذ وایسا خودکارم بگیر
+ممنون
شروع کردم به نوشتن بعد از چند مین تموم شد تاش کردم دادم دست یورا رفتم سمت دکتر
+دکتر من راضیم میخوام قلبمو پیوند بزنم
@خیله خب نیاز به رضایت نامه کتبی داریم لطفا این فرم رو پر کنید و رضایت کامل خودتون رو اعلام کنید
+باشه
بعد از پر کردن فرم رضایت خودمو اعلام کردم پرستاران منو بردن قسمت خون آنجا ازم خون گرفتن تا ببینن گروه خونیم بهش میخوره که خورد بعدش بهم یه لباس دادن تا بپوشم پوشیدمش رو تخت دراز کشیدم منو بردن داخل اون اتاقی که ته ته اونجا بود نگاش کردم کنار لبش زخم بود لپش یکم زخم برداشته بود ولی هنوز بی نقص بود هنوز اون صورت معصومش زیبا بود
@دخترم آماده ایی
+بله آمادم
ماسکو گذاشتن رو صورتم دو دقیقه نکشید که سیاهیی
فلش بک به ۳هفته بعد
& تهیونگ حالت بهتره؟!
_آره خوبم راستی یورا ا.ت از سفر برنگشت
&خب اون..(بغض)
_هعی چیشده؟!داری نگرانم میکنی
&نمیتونم خودم بگم فقط میتونم نامه ایی که اون داده رو بهت بدم
یه نامه از تو کیفش در آورد داد بهم معنی این کارا چیه؟!چه خبر شده چرا اینطوری میکنه؟!
نامه رو باز کردم
سلام ته ته.....
ادامه دارد
بمانید در خماری
پارت بعد پارت آخره
۷.۷k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.