جیمین داشت ازشون فیلم می گرفت که

جیمین داشت ازشون فیلم می گرفت که

زنگ خورد و همه رفتن سالن هنر و و جیمین هم حوصله هم نداشته بود رفت بالای سقف مدرسه و صندلی آورد و نشست و به آسمون نگاه میکرد و خوابش برد

ویوی ات
زنگ خورد و من و یونا رفتیم سالن و من اصلا حال نداشتم و حوصله نداشتم و به یونا گفتم میخوام کلاس بپیچم
یونا هم بهم کمک کرد و گفت برو سقف و کی پیدات نمی کنه
و من هم رفتم سقف و پ▪︎ش▪︎م▪︎ا ریخت که جیمین رو دیدم و نشسته بود رفتم جلو که دیدم خواب بود

ذهن ات : ای چقدر توی خواب قشنگ تا حالا انقدر جذابی یک پسر ندیدم و حتی توی خواب که صورتش پف شوده اللهی

صورتمو چرخوندم و یک صندلی دیدم که آوردم و نشستم یک نفس عمیق کشید و به آسمون نگاه میکردم و پلکام سنگین شود و خوابیدم

.یک ساعت بعد .

جیمین بیدار شود و فقطی ات رو دید هنگ و شک وارد شود

ویو جیمین
ات اینجا چکار میکنه چقدر توی خواب قشنگ و کیوت وای ای کاش مال من بود
ای جیمین تو چطه مگه دختر کم پیدا میشه ها این دشمنت و باید توی مهمونی حالیش کنی

جیمین هم رفت ساعت و نگاه کرد که مدرسه تموم شود و مدیر شود و جیمین
جیمین : آقای کیم ات بالای سقف و حواستون باشه بهش وقتی رفت اون موقعه درو میبندین (سرد)
کیم: چشم آقای پارک کاری ندارین
جیمین: نه میتونی بری ( خشن )

ویو جیمین
رفتم که یادم آمد سوئیچ ماشین شوگا دسته من و به شوگا ندادم و رفتم سوار ماشین شوگا شود و رفتم خونشون

چند دقیقه بعد

رسیدم از ماشین پیاده شودم و در زدم و خدمت کار درو باز کرد و رفتم تو
که
شوگا: میشه سوئیچ ماشین بهم بدی (سرد)
جیمین: بیا این هم از سوئیچ ماشینت
شوگا : خیلی ممنون که دیر بهم دادی
جیمین :خیلی خوب بابا یک روز دیر بهت دادم که تو چقدر شلوغش میکنی
شوگا :باشه حالا بیا بشین که جونگکوک بیاد
جیمین: مگه اون هول کجاست
شوگا: به نظرت کجا باشه رفت مغازه شیر موز بخر
جیمین: اووووووه این چقدر حوصله داره
شوگا : اره دیگه جونگکوک شیر موز لقبش
جیمین: بدبخت زنش آینده چی می کشه ازش
شوگا : ولی خوش به حال شوهر خواهرش
جیمین : چطور
شوگا: چون میتونه گولش بزنه و خواهرشو بفروشه
جیمین و شوگا: 🤣🤣🤣
جیمین : اخ دلم میگم داداشت کو
شوگا : رفت اطلاعات برای کیم نامجون بگیره هنوز نیومد
حیمین: اوف حوصلم سر رفت
شوگا : من هم دلم خواب میاد
جیمین: اوی لنگ ظهره میخوای بخوابی بخدا میکشمت
شوگا : باشه پس چکار کنیم
جیمین :بیا گیم بزنیم
شوگا : باشه بیا بریم؟
یک ساعت بعد
جونگوون آمد
جونگوون : داداش آوردم بیا
شوگا : بیا داخل اتاق
جونگوون : آه سلام جیمین
جیمین: سلام بر جونگوون
جونگوون :خوبی راستی شنیدم که امروز میخوای کیم نامجون بکوشی
جیمین: اره ؟ تو از کجا خبر دار شودی
جونگوون : خوب ما هم یک کلاغ هم داریم که خبر میاره،
دیدگاه ها (۱۶)

سلام دوستان میدونم طول کشید و پارت بعدی منتظر هستین ولی ماما...

پارت ۲۸ مافیای عشق

خوب خوب خوب به نام خدا شروع میکنیم

پارت ۲۶مافیای عشق

چرا حرف منو باور نمیکنی

نام فیک:عشق مخفیPart: 8ویو ات*چشامو مالوندم*ات. اه بازم مدرس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط