چه کسی می داند

چه کسی می داند

که تو در پیله ی تنهایی خود، تنهــــایی؟

چه کسی می داند

که تو در حسرت یک روزنه در فردایــی؟

پیله ات را بگشا،

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایــی!!

از صدای گذر آب چنان فهمیدم ،تندتر از

آب روان ، عمر گران میگذرد.

زندگی را نفسی، ارزش غم خوردن نیست.

آرزویم این است که آنقدر سیر بخندی که ندانی غم چیست


#سهراب_سپهری
#شعر
دیدگاه ها (۱)

حرف بزن ابرِ مرا باز کندیر زمانی است که بارانی‌امقحطیِ حرف ا...

من آسمان پر از ابرهای دلگیرم اگر تو دلخوری از من ، من از خود...

اصلا قرار نیستچگونه شرح دهم که دچاریعنی چهدلی که سوخته ازدست...

تمام راهها را رفتم تا جایی تو را جا بگذارم و بروماما یادم آم...

فل فلی ویسگون تقدیم میکند اررنج بای فل فلی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط