هچ س نم توانست به عمق چشم هاش پ ببرد و من ان را ...

هيچ كس نمي توانست به عمق چشم هاش پي ببرد. و من اين را از همان اول دريافتم. قدم هاي بلند برميداشت،اما جوري تربيت شده بود كه رفتارش با ديگران تفاوت داشت. دنيا را جدي تر از آن مي دانست كه ديگران خيال مي كنند. و من نمي دانم آيا مادرش هم او را به اندازه ي من دوست داشت؟ آيا كسي مي توانست بفهمد كه دوست داشتن او چه لذتي دارد، و آدم را به چه ابديتي نزديك مي كند؟ آدم پر مي شود. جوري كه نخواهد به چيزي ديگر فكر كند. نخواهد دلش براي آدم ديگري بلرزد، و هيچ گاه دچار ترديد نشود .

#عباس_معروفی
دیدگاه ها (۵)

☕️بر آستان وفا سر نهاده‌ایم و هنوز اگر امیدِ گشایش بود ازین ...

عکسی به دست داشت از خود آن را نشان من داد پرسید:با این مشخصا...

هنوز هم به دنبال سخن دیگری هستمکه آن را نشنیده باشیو گل سرخی...

هر چه به جز خیالِ او،قصد حریمِ دل كند؛در نگشایمش به رو، از د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط