یاد مرگ و تدبیر تمام زندگی و در عالم واقع زیستن، به حدی م
یاد مرگ و تدبیر تمام زندگی و در عالم واقع زیستن، به حدی مهم و پر رنگ است که فقدان آن، دیگر ارزشها را بیرنگ میکند و نشان ولایت شیطان معرفی شده است. آدمی با داشتن اوصاف نیکو، ارزشمند و سزاوار مدح دیگران میشود؛ اما بدون توجه به مرگ، از ارزشها سقوط میکند.
یاد مرگ در فرهنگ علوی به محرومیت انسان از بهرههای طبیعی منجر نمیشود؛ بلکه او را بیشتر بر آن میدارد که از دنیا و هر آنچه در آن است، برای ساختن زندگی مطلوب و کسب رضایت محبوب بهره گیرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکند. در اندیشه علوی، انسان هم دنیا و هم آخرت را دارد. داشتن دنیا برای به دست آوردن آخرت است؛ یعنی دنیا بهای آخرت است و سرمایه به دست آوردن آن.
حضرت مولا امام علی (علیه السلام) میفرماید : و بندگان خدا بدانید که پرهیزگاران ـ مردند و ـ بر دنیای گذرا و آخرت آنان شرکت نداشتند. در دنیا زیستند هر چه نیکوتر و نعمت دنیا را خوردند هر چه بهتر. پس از دنیا چون نازپروردگان نصیب بردند و چون سرکشان نعمتش را خوردند. سپس از این جهان رخت بربستند با توشهای که به مقصدشان رساند و سودایی که سودشان را فراهم آورد. در دنیا طعم لذت زهد چشیدند و یقین کردند که فردا در آخرت، همسایه خدا گردند. دست دعای آنان برنتابد و بهرهشان از لذت کاهش نیابد. [1]
مرگاندیشی، ترمز زندگی است برای وقتی که جزر و مد وسوسهها و خواستههای دل، از کنترل آدمی خارج میشود. هنگامی که آدمی برای بینش و ارزش خویش و پندار و رفتار خود دست به انتخاب میزند، یاد مرگ است که او را به سویی میکشاند که آخرت را در نظر گرفته و برای آن، کار کند.
امام علی(علیه السلام) از ویژگی مرگ چنین یاد میکند: هان! بر هم زننده لذات، تیره کننده شهوتها و برنده آرزوها را به یاد آرید، آن هنگام که به کارهای زشت شتاب میآورید و از خدا یاری خواهید، بر گزاردن واجب او ـ چنان که شاید ـ و نعمت و احسان او که به شمار نیاید.[2]
وقتی آدمی همواره به یاد مرگ باشد، نسبت به آن شناخت پیدا کرده و به حیات پس از مرگ یقین پیدا میکند. آنگاه دیگر مرگ را نابودی نمیپندارد و زندگی را به سالهای زیستن در این دنیا محدود نمیداند؛ بلکه دنیا را مقدمه زندگی ابد، مرگ را وسیله انتقال به آخرت و خود را مسافری میداند که سرمایهاش، عمرش است. او زندگی را همانند رودخانهای میپندارد که به دریای ابدیت در مرحله زندگی جدید قیامت میپیوندد.[3]
این نگاه به مرگ، سبب میشود آدمی در انتخابهای خود دقت کند؛ زیرا میداند که در برابر همه آنها پاسخگو خواهد بود. دشواریهای زندگی را با آرامش سپری میکند؛ چرا که مقصد و بازگشت برای او مهم است، نه سختیهای راه. وقتی مرگ به سراغ میآید، پریشان نمیشود؛ زیرا در طول زندگی درباره آن اندیشیده و برایش برنامهریزی کرده است. با این اندیشه، از فرصت زیستن و زندگی در این دنیا بهره میجوید و آن را غنیمت می شمارد و تمام توان خود را برای شکوفا کردن پندار، کردار و گفتار خود به کار میگیرد. اگر آدمی با اندیشه در باب مرگ آن را برای خود ملموس و مأنوس سازد و برای گریز از آن به اقدامات جنونآمیز دست نزند، هم آرامش درونی خود و هم آرامش و صلح میان خود و دیگر همنوعانش را به خود و دیگران بخشیده است؛ چرا که بسیاری از جنگافروزیها در اثر غفلت از مرگ و پذیرش آن از سوی انسانهاست؛ انسانهایی که خلأ این باور در وجود آنها حتی هدف از بودنِ خودشان در این دنیا را نیز از یادشان زدوده است.[4]
پینوشت:
1. نهجالبلاغه، نامه 27.
2. همان، خطبه 99.
3. سید محمد شفیعی مازندرانی، سرچشمههای آرامش در روانشناسی اسلامی، ص 122.
4. ر.ک: محمدجواد فدایی، یاد مرگ، ص 74 ـ 73.
یاد مرگ در فرهنگ علوی به محرومیت انسان از بهرههای طبیعی منجر نمیشود؛ بلکه او را بیشتر بر آن میدارد که از دنیا و هر آنچه در آن است، برای ساختن زندگی مطلوب و کسب رضایت محبوب بهره گیرد و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکند. در اندیشه علوی، انسان هم دنیا و هم آخرت را دارد. داشتن دنیا برای به دست آوردن آخرت است؛ یعنی دنیا بهای آخرت است و سرمایه به دست آوردن آن.
حضرت مولا امام علی (علیه السلام) میفرماید : و بندگان خدا بدانید که پرهیزگاران ـ مردند و ـ بر دنیای گذرا و آخرت آنان شرکت نداشتند. در دنیا زیستند هر چه نیکوتر و نعمت دنیا را خوردند هر چه بهتر. پس از دنیا چون نازپروردگان نصیب بردند و چون سرکشان نعمتش را خوردند. سپس از این جهان رخت بربستند با توشهای که به مقصدشان رساند و سودایی که سودشان را فراهم آورد. در دنیا طعم لذت زهد چشیدند و یقین کردند که فردا در آخرت، همسایه خدا گردند. دست دعای آنان برنتابد و بهرهشان از لذت کاهش نیابد. [1]
مرگاندیشی، ترمز زندگی است برای وقتی که جزر و مد وسوسهها و خواستههای دل، از کنترل آدمی خارج میشود. هنگامی که آدمی برای بینش و ارزش خویش و پندار و رفتار خود دست به انتخاب میزند، یاد مرگ است که او را به سویی میکشاند که آخرت را در نظر گرفته و برای آن، کار کند.
امام علی(علیه السلام) از ویژگی مرگ چنین یاد میکند: هان! بر هم زننده لذات، تیره کننده شهوتها و برنده آرزوها را به یاد آرید، آن هنگام که به کارهای زشت شتاب میآورید و از خدا یاری خواهید، بر گزاردن واجب او ـ چنان که شاید ـ و نعمت و احسان او که به شمار نیاید.[2]
وقتی آدمی همواره به یاد مرگ باشد، نسبت به آن شناخت پیدا کرده و به حیات پس از مرگ یقین پیدا میکند. آنگاه دیگر مرگ را نابودی نمیپندارد و زندگی را به سالهای زیستن در این دنیا محدود نمیداند؛ بلکه دنیا را مقدمه زندگی ابد، مرگ را وسیله انتقال به آخرت و خود را مسافری میداند که سرمایهاش، عمرش است. او زندگی را همانند رودخانهای میپندارد که به دریای ابدیت در مرحله زندگی جدید قیامت میپیوندد.[3]
این نگاه به مرگ، سبب میشود آدمی در انتخابهای خود دقت کند؛ زیرا میداند که در برابر همه آنها پاسخگو خواهد بود. دشواریهای زندگی را با آرامش سپری میکند؛ چرا که مقصد و بازگشت برای او مهم است، نه سختیهای راه. وقتی مرگ به سراغ میآید، پریشان نمیشود؛ زیرا در طول زندگی درباره آن اندیشیده و برایش برنامهریزی کرده است. با این اندیشه، از فرصت زیستن و زندگی در این دنیا بهره میجوید و آن را غنیمت می شمارد و تمام توان خود را برای شکوفا کردن پندار، کردار و گفتار خود به کار میگیرد. اگر آدمی با اندیشه در باب مرگ آن را برای خود ملموس و مأنوس سازد و برای گریز از آن به اقدامات جنونآمیز دست نزند، هم آرامش درونی خود و هم آرامش و صلح میان خود و دیگر همنوعانش را به خود و دیگران بخشیده است؛ چرا که بسیاری از جنگافروزیها در اثر غفلت از مرگ و پذیرش آن از سوی انسانهاست؛ انسانهایی که خلأ این باور در وجود آنها حتی هدف از بودنِ خودشان در این دنیا را نیز از یادشان زدوده است.[4]
پینوشت:
1. نهجالبلاغه، نامه 27.
2. همان، خطبه 99.
3. سید محمد شفیعی مازندرانی، سرچشمههای آرامش در روانشناسی اسلامی، ص 122.
4. ر.ک: محمدجواد فدایی، یاد مرگ، ص 74 ـ 73.
۱.۷k
۲۸ تیر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.