می وزد بوی تو و شاعر حیران کم نیست

می وزد بوی تو و شاعر حیران کم نیست
می روی...پشت سرت بی سر و سامان کم نیست

ناز بنیاد کن و شعله ورم کن اما
«زلف بر باد مده» تازه مسلمان کم نیست

وصف گیسوی تو بر عهده ی «قاآنی» هاست
لابلای غزلم بیت «پریشان» کم نیست

باش و هرلحظه به شعرم نفسی تازه ببخش
صحبت از معجزه های تو در ادیان کم نیست

چقدر بعد تو باید بنویسم ای عشق؟
واژه ها خسته شدند این همه تاوان کم نیست...
💫
💜 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💗 💜
💥
دیدگاه ها (۱)

نذر چشمان تو باشد بیت‌بیت شعرهایم من تمام شعرهایم را به نامت...

.گیرم اندوه تو خواب است و نگاه تو خیالپس دلم منتظر کیست عزیز...

چشم تو حکمِ به اعدام ، چه آسان می‌داد ؛پادشاهی که به قتل همه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط