شاهنامه قسمت ۲۹
#شاهنامه #قسمت ۲۹
افراسیاب گفت هماورد سالار سپاه ایران منم که اگر شمشیر برکشم در آنجا دیگر کسی بزرگی نخواهد کرد.
پشنگ فرمان داد افراسیاب تا با سپاهی به ایران حمله کنند.
اغریرث به پدر گفت سپهبدی چون سام سپاه ایران پهلوانانی چون کشواد و قارن در آن سپاه هستند. تو میدانی که آنان با سپاه توران چه کردند اگر از این جنگ بگذری به سود تورانیان است
پشنگ در پاسخ پسر چنین گفت: افراسیاب چون نهنگی در سپاه ماست و در هنگام رزم همچون شیر، ایرانیان را شکار خواهد کرد
سپاه تورانیان به فرمانروایی افراسیاب به سوی ایران زمین روان شد. لشکر توران که به جیحون رسید خبر به نوذر رسید و نوذر سپاهش را جیحون حرکت داد
سپهدار ایران، قارن بود و نوذر از پشت سر او در حرکت بود تا به دهستانی رسیدند
افراسیاب و سپاه توران آنها خبردار شدند که سام نریمان مرده است و زال برایش آرامگاهی می سازد. افراسیاب از شنیدن این خبر بسیار خوشحال گشت
افراسیاب چهارصد هزار سوار داشت به تاخت به سمت دهستانی که نوذر خیمه داشت رفت تا سپاه او را برانداز کند.
نوذر صد و چهل هزار سوار بیشتر نداشت و افراسیاب از دیدن این تعداد مطمئن شد که او شیر است و آنها شکار. نامه ای به پشنگ نوشت که ما پیروز این نبر خواهیم بود. #رزم بارمان و قباد
سحرگاه، تورانیان به سمت سپاه ایران حرکت کردند
از سپاه توران جنگ آوری بود نامدار که نامش بارمان بود. بارمان به سراپرده نوذر نگاهی کرد و بدنبال هماوردی می گشت تا پا به میدان بگذارد به سمت سپاه ایران آمد و به سمت قارن که از تبار کاوه آهنگر بود روانه شد.
بارمان در برابر ایرانیان می گشت و هماورد می طلبید. کسی جز قباد پیر پاسخ نداد. قارن به قباد گفت سن تو دیگر از نبرد گذشته است تو رایزن پادشاه هستی قباد گفت: من در این سالهای بسیار در کنار منوچهر آسوده ام ولی امروز روز نبرد است آنگاه نیزه را برداشت و به میدان رفت.
قباد اسبش شبدیز را برانگیخت و به سمت بارمان تاخت.. بارمان چنان خشتی بر ران قباد کوفت که پیر و سالار ایران کشته شد و از آن سو بارمان به نزد افراسیاب رفت و پاداش گرفت.
افراسیاب گفت هماورد سالار سپاه ایران منم که اگر شمشیر برکشم در آنجا دیگر کسی بزرگی نخواهد کرد.
پشنگ فرمان داد افراسیاب تا با سپاهی به ایران حمله کنند.
اغریرث به پدر گفت سپهبدی چون سام سپاه ایران پهلوانانی چون کشواد و قارن در آن سپاه هستند. تو میدانی که آنان با سپاه توران چه کردند اگر از این جنگ بگذری به سود تورانیان است
پشنگ در پاسخ پسر چنین گفت: افراسیاب چون نهنگی در سپاه ماست و در هنگام رزم همچون شیر، ایرانیان را شکار خواهد کرد
سپاه تورانیان به فرمانروایی افراسیاب به سوی ایران زمین روان شد. لشکر توران که به جیحون رسید خبر به نوذر رسید و نوذر سپاهش را جیحون حرکت داد
سپهدار ایران، قارن بود و نوذر از پشت سر او در حرکت بود تا به دهستانی رسیدند
افراسیاب و سپاه توران آنها خبردار شدند که سام نریمان مرده است و زال برایش آرامگاهی می سازد. افراسیاب از شنیدن این خبر بسیار خوشحال گشت
افراسیاب چهارصد هزار سوار داشت به تاخت به سمت دهستانی که نوذر خیمه داشت رفت تا سپاه او را برانداز کند.
نوذر صد و چهل هزار سوار بیشتر نداشت و افراسیاب از دیدن این تعداد مطمئن شد که او شیر است و آنها شکار. نامه ای به پشنگ نوشت که ما پیروز این نبر خواهیم بود. #رزم بارمان و قباد
سحرگاه، تورانیان به سمت سپاه ایران حرکت کردند
از سپاه توران جنگ آوری بود نامدار که نامش بارمان بود. بارمان به سراپرده نوذر نگاهی کرد و بدنبال هماوردی می گشت تا پا به میدان بگذارد به سمت سپاه ایران آمد و به سمت قارن که از تبار کاوه آهنگر بود روانه شد.
بارمان در برابر ایرانیان می گشت و هماورد می طلبید. کسی جز قباد پیر پاسخ نداد. قارن به قباد گفت سن تو دیگر از نبرد گذشته است تو رایزن پادشاه هستی قباد گفت: من در این سالهای بسیار در کنار منوچهر آسوده ام ولی امروز روز نبرد است آنگاه نیزه را برداشت و به میدان رفت.
قباد اسبش شبدیز را برانگیخت و به سمت بارمان تاخت.. بارمان چنان خشتی بر ران قباد کوفت که پیر و سالار ایران کشته شد و از آن سو بارمان به نزد افراسیاب رفت و پاداش گرفت.
۶.۹k
۳۱ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.