دست تنگ و

دست تنگ و
دل تنگ و
حوصله تنگ
روزگارم از آسمان شهر خراب تر است ...
راه هم
مست است ...
هر چه می روم
مرا به جای دیگری می برد ...
رفتن در کارش نیست باران
فقط می آید ؛
و این شعر ...
هیچ ربطی به تو ندارد !
deep_feeling#
دیدگاه ها (۱)

صبح است و هوای دل من مثل بهار است پلکی بزن و صبح بخیر غز...

تا روزی که بخشیدن را یاد نگرفته ایمزندگی کردن را نخواهیم آمو...

در منمردی تاریک در تاریکی من ، مردی راه گم می کند مردی که تم...

اری از پشت کوه آمده ام ...چه می دانستم این ور کوه باید برای ...

من می روم ز این شهر دیگر مرا نپالی ،خط گعل ام برود نروم از ش...

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

.میشود یک شب تو ساقی باشی و من مست تو؟محو چشمان تو باشم ، عا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط