p14
جیمین: بهم گفت جیمینا وای دلم رفت(توذهنش)
بهم بگو جبمینا(با خنده)
ات: ب.. اشه راستی من دارم میرم خرید
جیمین: بیا کارتمو بدم
ات: سرشو انداخت پایین
جیمین: چیشده!؟
ات: خجالت میکشم که از پول تو واسه لباس خریدنم استفاده میکنم
جیمین: یاا این چیه که میگی تو الان دوست دختر منی
ات: چییی مگه فقط برای شب نبود!؟
جیمین: ازکجامعلوم شایدم واسه همیشه شد؟
ات: اها.... هااا نه بابا نه من وتو نمیشه نه
جیمین: چرا؟
ات: چون من از یه خانواده فقریم
جیمین: مگه میخوای با شاهزاده ازدواج کنی البته از شاهزاده ها کم هم ندارم
ات: ای بابا من رفتم
جیمین: ببا کارتو برو خرید راستی لباست نباید باز باشه
ات: چراااا
جیمین: همینی که هست(جدی)
ات: خیلع خب
جیمین: بادیگاردم میاد باها خطر ناکه بیرون
ات: ایششش
رفتن رسیدن بازار
همه باهم اونجابودن
ات: بچه هااااا
لوسی و مین جین ومین سو: اتتتتتتت
همدیگه رو بغل کردن
مین جی:این کیه (رو به بادیگارد)
&: من بادیگارد خانم پارک هستم
ات: خانم پارک؟
&: شما قراره همسر اینده ارباب باشین
مین سو: ات؟ تو دوست پسر داری یا ازدواج کردی؟
ات: 😄نه یه روزی ازدواج میکنیم
لوسی: با ادم مایه داری ازدواج میکنی حتما خیلی دوست داره ک بادیگارد فرستاده باهات
ات: 😂هههه
خب بریم خرید
مین جی: لتس گووووو
مین سو: چته دختر(با خنده)
مین جی: دارم میرم خرید بعد دوست پسر پیدا کردم نباید شاد باشم
لوسی: ماکه نمیدونیم چه شکلیه
می سو: اره
مین جی: زد حال ها.(اخم)
ات چند تا لباس خرید همشونم باز میخواست که حرص جیمینو در بیاد
مین جی: این خوبه منم ابنو بخرم؟
ات: اره بخر
خرید کردن همشون(عکساشونو میزارم)
رفتیم خونه
جیمین: چی شده؟
ات: نپرس دیگه توان راه رفتنو ندارم که افتاد زمین(بچه ها ات پریود بود بخاطر زیاد راه رفتن درد داشت) که...
ادامه دارد...
لایک یادتون نره دوستون دارمممممم🫣♥
بهم بگو جبمینا(با خنده)
ات: ب.. اشه راستی من دارم میرم خرید
جیمین: بیا کارتمو بدم
ات: سرشو انداخت پایین
جیمین: چیشده!؟
ات: خجالت میکشم که از پول تو واسه لباس خریدنم استفاده میکنم
جیمین: یاا این چیه که میگی تو الان دوست دختر منی
ات: چییی مگه فقط برای شب نبود!؟
جیمین: ازکجامعلوم شایدم واسه همیشه شد؟
ات: اها.... هااا نه بابا نه من وتو نمیشه نه
جیمین: چرا؟
ات: چون من از یه خانواده فقریم
جیمین: مگه میخوای با شاهزاده ازدواج کنی البته از شاهزاده ها کم هم ندارم
ات: ای بابا من رفتم
جیمین: ببا کارتو برو خرید راستی لباست نباید باز باشه
ات: چراااا
جیمین: همینی که هست(جدی)
ات: خیلع خب
جیمین: بادیگاردم میاد باها خطر ناکه بیرون
ات: ایششش
رفتن رسیدن بازار
همه باهم اونجابودن
ات: بچه هااااا
لوسی و مین جین ومین سو: اتتتتتتت
همدیگه رو بغل کردن
مین جی:این کیه (رو به بادیگارد)
&: من بادیگارد خانم پارک هستم
ات: خانم پارک؟
&: شما قراره همسر اینده ارباب باشین
مین سو: ات؟ تو دوست پسر داری یا ازدواج کردی؟
ات: 😄نه یه روزی ازدواج میکنیم
لوسی: با ادم مایه داری ازدواج میکنی حتما خیلی دوست داره ک بادیگارد فرستاده باهات
ات: 😂هههه
خب بریم خرید
مین جی: لتس گووووو
مین سو: چته دختر(با خنده)
مین جی: دارم میرم خرید بعد دوست پسر پیدا کردم نباید شاد باشم
لوسی: ماکه نمیدونیم چه شکلیه
می سو: اره
مین جی: زد حال ها.(اخم)
ات چند تا لباس خرید همشونم باز میخواست که حرص جیمینو در بیاد
مین جی: این خوبه منم ابنو بخرم؟
ات: اره بخر
خرید کردن همشون(عکساشونو میزارم)
رفتیم خونه
جیمین: چی شده؟
ات: نپرس دیگه توان راه رفتنو ندارم که افتاد زمین(بچه ها ات پریود بود بخاطر زیاد راه رفتن درد داشت) که...
ادامه دارد...
لایک یادتون نره دوستون دارمممممم🫣♥
۱۱.۹k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.