معجزه حضرت

معجزه حضرت

یک نفر از زارعین و کشاورزان قریه طرق گفت :
خانم بنده از دنیا رفت و طفل کوچک شیرخواری از او ماند. و من از ناچاری چند روزی آن طفل را پیش زنهای همسایگان قریه می بردم و شیر می دادند تا اینکه خسته شدند و از شیر دادن مضایقه کردند.
آن طفل زبان بسته از اول شب تا طلیعه صبح گریه می کرد و آرام نداشت و مرا نیز پریشان و بی قرار کرده بود بقسمی که چند مرتبه خیال کردم که او را بکشم و خود را ازشر او راحت نمایم لکن باز حوصله و صبر کردم .
صبح شد و خواستم برای کشاورزی خود بصحرا بروم طفل را هم با خود برداشتم بقصد اینکه چون بکنار چاهی برسم او را در چاه بیندازم . پس ‍ بکنار چاهی رسیدم در آنحال از همانجا چشمم بگنبد مطهر حضرت رضا (ع ) افتاد بی اختیار، حال گریه بمن روی داد و توجه به آنحضرت نموده عرض کردم .
ای امام غریب و ای چاره ساز بی چاره گان رحمی بحال این طفل بی گناه بفرما و مپسند که من مرتکب قتل این طفل شوم .
چون این درد دل خود را به امام عرض کردم طفل را سر آنچاه گذاشته و رفتم مشغول کار خودم که شیار کردن باشد شدم . پس از ساعتی ملتفت شدم که سینه ام خارش زیادی دارد چون نگاه کردم دیدم شیر از پستانم می ریزد فوراً آمدم سرچاه و دیدم آن طفل از بسیاری گریه و گرسنگی بحال ضعف افتاده و نزدیک است تلف شود.
او را فوراً برداشته و پستان خود را بدهانش گذاشتم و او هم شروع بمکیدن کرد و شیر خورد تا سیر شد و بخواب رفت لذا او را همانجا گذاشتم و در پی شغل خود رفتم و آن طفل هروقت که بیدار و گرسنه می شد شیر پستان من هیجان می کرد و من او را شیر می دادم تا سیر می شد حال من چنین بودتا ایام رضاع طفل تمام شد و او را از شیر بازداشتم آنوقت شیر در پستان من خشک گردید و این هم از عنایت و توجه آقا امام هشتم (ع ) است .(1)
صد شکر حق ز مرحمت شاه دین رضا
در سایه رضایم و از لطف او رضا
ای خالق رضا برضا شو ز من رضا
جرمم بوی به بخش و عطا کن مرا رضا

1- دارالسلام محدث نوری .
دیدگاه ها (۲۳)

1تا10یکی رودوس داشتی انتخاب کن

ﻧﺎﻧﻮﺍﯾﯽ ﺷﻠﻮﻍ ﺑﻮﺩ ﻭ ﭼﻮﭘﺎﻥ،ﻣﺪﺍﻡ ﺍﯾﻦﭘﺎ ﻭ ﺁﻥﭘﺎ ﻣﯽﮐﺮﺩ،ﻧﺎﻧﻮﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ...

خیلی قشنگه حتماً بخونید.روزی حضرت داوود از یک آبادی میگذشت. ...

تقدیم به خواهرای گروه..ارزش یک دختر را خدایی میداند که او را...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط