سفر به گذشته در پاییز برایم راحت تر است. اتوبوس قدیمی و د
سفر به گذشته در پاییز برایم راحتتر است. اتوبوس قدیمی و دودگرفتهی پاییز همیشه چند صندلی خالی برای آدمهای گمشده در خیابانها دارد. من هم یکی از گمشدههایم که هر شب بی سوال ، فقط به خاطر آهنگهایی که از رادیوی اتوبوس پخش میشود سوار میشوم. رادیوی اتوبوس پاییز ، رادیوی این روزها نیست. با مسافران دیگر هم که حرف میزنم همه با من همنظراند. آنها هم میگویند: همراه صدا ، عطر و حرارت و حرمانی وارد اتوبوس میشود که آدم را با خودش میبرد. میبرد توی خاطراتی که سیاهوسفید است و بوی چوب و آتش میدهد.
وقتی از پنجرهی اتوبوس پاییز به بیرون نگاه میکنم زمان و مکان فراموشم میشود. این خصوصیت تصاویر مبهم شبانه، از پشت شیشه است. شیشهای که هنوز یادگار بارانهای سالهای قبل بر تنتش ماندهاست.
زیر پوست مخملی و کبود شبهای پاییزی داستانی هست که به غمهای نامرئی گرهخورده است. حتما داستانی هست که ما در آن بازی کردهایم و الان پیچ و خمش را خوب به یاد نداریم. مثل آهنگی که تا به حال نشنیدهایم ولی برایمان آشناست...
.
.
متن #جلال_حاجی_زاده
#چهارمحال_و_بختیاری
#زاینده_رود
#سامان
#Aghazia
وقتی از پنجرهی اتوبوس پاییز به بیرون نگاه میکنم زمان و مکان فراموشم میشود. این خصوصیت تصاویر مبهم شبانه، از پشت شیشه است. شیشهای که هنوز یادگار بارانهای سالهای قبل بر تنتش ماندهاست.
زیر پوست مخملی و کبود شبهای پاییزی داستانی هست که به غمهای نامرئی گرهخورده است. حتما داستانی هست که ما در آن بازی کردهایم و الان پیچ و خمش را خوب به یاد نداریم. مثل آهنگی که تا به حال نشنیدهایم ولی برایمان آشناست...
.
.
متن #جلال_حاجی_زاده
#چهارمحال_و_بختیاری
#زاینده_رود
#سامان
#Aghazia
۳.۰k
۱۶ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.