روایتی از متن و حاشیه ی بازدید رهبر انقلاب از نمایشگاه کت
<< >>
khamenei.ir/ دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای روایتی از متن و حاشیه بازدید رهبر معظم انقلاب از نمایشگاه کتاب را به قلم محمدتقی خرسندی منتشر کرد.
متن کامل این روایت بدین شرح است:
وقتی مینیبوس ما خبرنگارها وارد محوطه نمایشگاه شد هنوز ساعت کار غرفهها شروع نشده بود. مردم در محوطه نشسته بودند و به ما نگاه میکردند که با دوربین و وسایلمان پیاده شدیم و رفتیم سمت غرفهها. توی نگاهشان حسرت «ای کاش» معلوم بود. محافظی که مسئول خبرنگارها بود جمعمان کرد و با ادب و متانت خواهش کرد هماهنگ باشیم. این شروع خوبی بود.
جمعیتی که میخواست این بازدید را پوشش بدهد، همه سرحال بودند و مشغول گفتوگو و شوخی. ظاهرا آقا قرار بود از غرفه نشر نی از انتهای شبستان وارد شوند و تا غرفه پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیایند و بعد وارد راهروی ۱۸ شوند. اینطوری نشرهای مهم بیشتری را میدیدند.
غرفهدارها هم منتظر بودند، هم مشغول مرتب کردن و جابجایی کتابها. وسواس زیادی داشتند که کدام کتاب را بگذارند جلوی دید. برخیشان هم سعی میکردند از داخلِ راهروی شمالی نمایشگاه سرک بکشند تا آمدنِ آقا را از دست ندهند.
من راه افتادم به سمت در غربی مصلّا که متصل است به راهروی اصلی و محل عبور آقا. اوّلین غرفه، غرفه نشر نی است. مدیر نشر عاقله مردی است. هیجان دارد و واژههایش دست خودش نیست. پرسیدم: «آخرین باری که آقا از غرفهتان بازدید کردند کی بود؟» گفت: «پارسال.» تذکر دادم آقا اساسا پارسال نمایشگاه نیامدهاند. تأیید کرد و تصحیح کرد: «فکر کنم سالِ پیش از آن بود.»
آقایان صالحی معاون فرهنگی ارشاد، مختارپور دبیر نهاد کتابخانهها و مؤمنی رئیس حوزهی هنری، در راهرو بودند. آقای جنتی وزیر ارشاد هم کمی مانده به ساعت ۱۰ رسید. بعضی مسئولین با او شوخی میکردند که دیر رسیده. او هم توضیح داد که صبح جلسه هیأت دولت بوده و از آنجا سریع آمده مصلا. مسئول اجرایی بیت با وزیر شوخی میکرد که در محل نماز یعنی مصلا نمایشگاه کتاب برقرار شده. وزیر هم جواب داد نمایشگاه کتاب که خوب است نمایشگاههای دیگری هم برگزار شده که به فضای مصلا کم ارتباط بوده. مسئولین خیلی دیپلماتیک در موضوع مصلا یک و دو میکردند که جمعیت رفت سمت در ورودی.
آقا که رسیدند آقایان صالحی رئیس نمایشگاه و جنتی وزیر ارشاد رفتند به استقبال. سلام و علیک کردند و با آقا مصافحه کردند. آقا موقع ورود دست دکتر صالحی را گرفتند و آرام جوری که کسی نشنود به او چیزی گفتند. صالحی جواب داد: اگر فرصتی باشد گزارشی خدمتتان میدهم.
آقا وارد نشر نی شدند. مدیر آن با احترام شروع کرد به توضیح دادن. آقا کنار قفسههای کتاب ایستاده بودند و کتابها را نگاه میکردند. مدیر نی کتابی را نشان داد و گفت: این کتاب یادداشتهای فؤاد روحانی است. آقا گفتند: همان روحانی که از نفتیهای قدیمی بود؟ او کتابهای دیگری هم درباره موضوع نفت دارد. مدیر توضیح میداد و آقا کتابها را میدیدند. فرهنگ جدید مداخل موضوعی پستمدرنیسم تألیف آقای رشیدیان یکی از آنها بود. آقا وقتی به آخر غرفه رسیدند گفتند: کارکردتان خوب است. این کتابها همه برای دو سه سال اخیر است؟ و مدیر تأیید کرد.
آقا پرسیدند: فروشتان چطور است؟ مدیر گفت: خوب است.
- بیشتر چه کتابهایی فروش دارد؟
- ادبیات و کتابهای دانشگاهی.
- رمان؟
- فروش رمان خوب است.
موقع بیرون آمدن از نشر نی آقا به قفسهای اشاره کردند که: اینها چیست؟ گفتند: نمایشنامه. آقا گفتند: اینها را هم میخرند؟ گفتند: بله. کما بیش. بیشتر دانشجوهای هنر.
بیرون از نشر نی و قبل از نشر چشمه آقای مهدوی راد رفت جلو و سلام کرد. آقا با لبخند خوشوبش کردند و پس از چندکلامی که رد و بدل شد، گفتند: بچرخید بین کتابها و کیف کنید.
آقا وارد نشر چشمه شدند. آقا با همان سرعتی که از نظامیها سان میبینند، از مقابل کتابهای چشمه رد میشدند و جواب سلام چشمهایها را میدادند. نزدیکِ خروجی، مسئول غرفه خودش را معرفی کرد. آقا از او درباره کتابهای تازهی نشر چشمه پرسیدند. او هم ردیف وسط را نشانِ آقا داد و گفت ۱۲۰ عنوان کتاب جدید دارند. اینبار رهبر انقلاب با تأنّی و سرعت کمتری کتابها را دیدند. کیاییان گفت: اجازه میدهید دیوان عطار را خدمتتان تقدیم کنم. بعد از مصحح دیوان گفت و از کامل بودن کارش که من خوب نشنیدم.
غرفه بعدی مرکز بود. اسم مدیر نشر مرکز رمضانی بود. آقا گفتند: شما با آن آقای رمضانی که ناشر بودند نسبت دارید. مسئول غرفه گفت بله و ندانستم گفت عموی من است یا من عمویش هستم. آقا گفتند: بله رمضانی از اسمهای معروف نشر است.
آقا در غرفه مرکز بیش
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.