PART(۱)
PART(۱)
کی یونگ ویو:
هعی خدا باز هم بلند شی بری مدرسه اوه خودم رو معرفی نکردم سلام من کی یونگ هستم دختر مین یونگی و یه داداش بزرگتر رو مخ دارم اسمش مین هیوک
خوب وراجی بسه
رفتم سرویس و کارام رو کردم و اومدم بیرون وسایلم رو جمع کردم گذاشتم تو کیفم فرم مدرسم رو هم پوشیدم و یکم تینت با فر مژه و ضد آفتاب زدم و رفتم پایین
کی یونگ: صبح به خیر
میونگ: صبحت به خیر عزیزم
یونگی: صبح به خیر
مین هیوک: به به بالاخره از اون تخت دل کندی
کی یونگ: وا تو چیکارم داری؟
مین هیوک: میدونی که سر به سر گذاشتنت لذت بخش ترین کار دنیاست( لبخند شیطانی)
کی یونگ: ببند نیشتو بچه پرو
مین هیوک: نگاه کی به کی میگه بچه حالا باز خوبه ازت بزرگترم
کی یونگ: فقط ۴ سال ازم بزرگتری
مین هیوک: هرچی باشه ازت بزرگترم😌
کی یونگ: گگگگگگگ
یونگی و میونگ هم داشتن با خنده به دعوای بچه هاشون نگاه میکردن و میخندیدن
کی یونگ ویو:
هعی خدا باز هم بلند شی بری مدرسه اوه خودم رو معرفی نکردم سلام من کی یونگ هستم دختر مین یونگی و یه داداش بزرگتر رو مخ دارم اسمش مین هیوک
خوب وراجی بسه
رفتم سرویس و کارام رو کردم و اومدم بیرون وسایلم رو جمع کردم گذاشتم تو کیفم فرم مدرسم رو هم پوشیدم و یکم تینت با فر مژه و ضد آفتاب زدم و رفتم پایین
کی یونگ: صبح به خیر
میونگ: صبحت به خیر عزیزم
یونگی: صبح به خیر
مین هیوک: به به بالاخره از اون تخت دل کندی
کی یونگ: وا تو چیکارم داری؟
مین هیوک: میدونی که سر به سر گذاشتنت لذت بخش ترین کار دنیاست( لبخند شیطانی)
کی یونگ: ببند نیشتو بچه پرو
مین هیوک: نگاه کی به کی میگه بچه حالا باز خوبه ازت بزرگترم
کی یونگ: فقط ۴ سال ازم بزرگتری
مین هیوک: هرچی باشه ازت بزرگترم😌
کی یونگ: گگگگگگگ
یونگی و میونگ هم داشتن با خنده به دعوای بچه هاشون نگاه میکردن و میخندیدن
۱.۳k
۰۳ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.