عشقی که گذارش به تو در خواب نمیخورد

عشقی که گذارش به تو در خواب نمی‌خورد
از ما جگری خورد که قصاب نمی‌خورد
یک‌عمر دل‌آسوده به‌سر کردم و ای کاش
چشمم به تو در آن شب مهتاب نمی‌خورد
از برکه‌ی خشکیده مرا مرده گرفتی
این صید؛ فریب تو به قلاب نمی‌خورد
گر دورِ زمان این‌همه نامرد نمی‌شد
در جمجمه‌ی شیر، شغال آب نمی‌خورد
از تیغِ نهان در کفِ درمانده حذر کن
هردشنه که بر گُرده‌ی سهراب نمی‌خورد
دیدگاه ها (۵)

گفته بودی تا ابد هستی کنارم، می‌روی؟شوق آغوشت شد آرام و قرار...

گفته بودی تا ابد همراه می‌مانی، نماندی!گرچه گفتی شب که باشم ...

در چشمهایت گم شدم ، جایے از این بهتر ؟آسوده دنیایے ایست ، دن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط