بیرون،
بیرون،
جنگ خاموشی و فراموشی است
با من، درون همین شعر بنشین
من از عاشقانی می گویم
که نداشتم
تو از سفرهایی بگو
که نرفتی
بیرون،
آدم می کشند...
جنگ خاموشی و فراموشی است
با من، درون همین شعر بنشین
من از عاشقانی می گویم
که نداشتم
تو از سفرهایی بگو
که نرفتی
بیرون،
آدم می کشند...
۴۸۴
۳۰ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.