ارزوی قدیمی پارت ۲-جنگل
ارزوی قدیمی پارت ۲-جنگل
شدو❤🌷-
امی-یعنی شما دو تا نمی تونین یه دقیقه تو سر و کله هم نزنین؟-
رژ-به نفتونه با هم کنار بیاین حالا برین تو اتاقاتون-
-اولا من خوشم نمی یاد کسی بهم دستور بده دومن الان می خوام برم قدم بزنم-
یه بهونه برای پیدا کردن اون دختر
سیلور-اخه کی ساعت ۳ شب میره قدن زدن داداش بزرگه؟-
ولی به حرفش گوش نمی دادم و رفتم بیرون یادم بود که اون دختر رفت سمت جنگل پس رفتم داخل جنگل و شروع کردم به گشتن
ارتمیس💜🐾-
روی سقف کلبه ام دراز کشیده بودم و به اسمون نگاه می کردم که یهو صدای راه رفتن شنیدم اول فکر کردم خیالاتی شدم اما بازم صدا اومد تصمیم گرفتم برم دنبال منبع صدا و....
شدو❤🌷-
امی-یعنی شما دو تا نمی تونین یه دقیقه تو سر و کله هم نزنین؟-
رژ-به نفتونه با هم کنار بیاین حالا برین تو اتاقاتون-
-اولا من خوشم نمی یاد کسی بهم دستور بده دومن الان می خوام برم قدم بزنم-
یه بهونه برای پیدا کردن اون دختر
سیلور-اخه کی ساعت ۳ شب میره قدن زدن داداش بزرگه؟-
ولی به حرفش گوش نمی دادم و رفتم بیرون یادم بود که اون دختر رفت سمت جنگل پس رفتم داخل جنگل و شروع کردم به گشتن
ارتمیس💜🐾-
روی سقف کلبه ام دراز کشیده بودم و به اسمون نگاه می کردم که یهو صدای راه رفتن شنیدم اول فکر کردم خیالاتی شدم اما بازم صدا اومد تصمیم گرفتم برم دنبال منبع صدا و....
۲.۳k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.