پارت ۴
پارت ۴
آیومی رفت توی چت ولی ایزانا نیومد حتی چند بار هم زنگ زد ولی بعد از اینکه قطع کرد دیگه جواب نداد ، آیومی نمیخواست منفی فکر کنه ولی چند روز بود که ایزانا همین کار رو میکرد ، یکمی ناراحت شد ولی بازم مثبت فکر کرد
آیومی: شاید گوشیش شاژش تموم شده
آیومی با تکون دادنه سرش افکارش رو درهم پاشید تا یکم آروم شه ولی نشد هدفون رو برداشت و گذاشت روی گوشش و یه آهنگ ملایم گذاشت و گوش داد ولی همش افکار منفی سمتش میرفت ، به لحضه رفت تو اکانتی که قبلاً با ایزانا باهم روش بودن تو اینستا آیومی با دیدنه صحنه ای قلبش به درد اومد و انگار بی حس شده بود بدنش
آیومی : چطور ممکنه ؟ امکان نداره!
دختری که قبلاً روی ایزانا کراش بوده بیوگرافیش رو آیدی ایزانا زده بود و به انگلیسی نوشته بود تمامه قلبم برای تو با اینکه هیچ کس جز آیومی آیدی ایزانا رو نداشت و متوجه این شد که هر وقت ایزانا میاد اون دختره هم آن میشه و هروقت میره اونم آف میشه ، آیومی تمامه وجودش رو تاریکی گرفت وقتی رفت تو دنبال شونده ها دید ایزانا حتی دنبالش هم میکنه و این آیومی رو از درون نابود کرد اما ناگهان ایزانا زنگ زد آیومی کمی صبر کرد و بعد جواب داد
آیومی : بله؟
ایزانا : ببخشید نمیتونم بیام بیب
آیومی : اوکی مشکلی نیست
ایزانا : خوبی ؟ بیب ؟
آیومی جوابی نداد
ایزانا : آیومی ؟
آیومی : کاری نداری ؟
ایزانا : نه عزیزم بای
آیومی : اوکی بای
ویو ایزانا
عاااا چرا اینجوری بود ؟
نکنه ناراحتش کردم ، ولی من کاری نکردم!
حرفام اذیتش میکنه ؟
پایان پارت __
اگه بد شد ببخشید
آیومی رفت توی چت ولی ایزانا نیومد حتی چند بار هم زنگ زد ولی بعد از اینکه قطع کرد دیگه جواب نداد ، آیومی نمیخواست منفی فکر کنه ولی چند روز بود که ایزانا همین کار رو میکرد ، یکمی ناراحت شد ولی بازم مثبت فکر کرد
آیومی: شاید گوشیش شاژش تموم شده
آیومی با تکون دادنه سرش افکارش رو درهم پاشید تا یکم آروم شه ولی نشد هدفون رو برداشت و گذاشت روی گوشش و یه آهنگ ملایم گذاشت و گوش داد ولی همش افکار منفی سمتش میرفت ، به لحضه رفت تو اکانتی که قبلاً با ایزانا باهم روش بودن تو اینستا آیومی با دیدنه صحنه ای قلبش به درد اومد و انگار بی حس شده بود بدنش
آیومی : چطور ممکنه ؟ امکان نداره!
دختری که قبلاً روی ایزانا کراش بوده بیوگرافیش رو آیدی ایزانا زده بود و به انگلیسی نوشته بود تمامه قلبم برای تو با اینکه هیچ کس جز آیومی آیدی ایزانا رو نداشت و متوجه این شد که هر وقت ایزانا میاد اون دختره هم آن میشه و هروقت میره اونم آف میشه ، آیومی تمامه وجودش رو تاریکی گرفت وقتی رفت تو دنبال شونده ها دید ایزانا حتی دنبالش هم میکنه و این آیومی رو از درون نابود کرد اما ناگهان ایزانا زنگ زد آیومی کمی صبر کرد و بعد جواب داد
آیومی : بله؟
ایزانا : ببخشید نمیتونم بیام بیب
آیومی : اوکی مشکلی نیست
ایزانا : خوبی ؟ بیب ؟
آیومی جوابی نداد
ایزانا : آیومی ؟
آیومی : کاری نداری ؟
ایزانا : نه عزیزم بای
آیومی : اوکی بای
ویو ایزانا
عاااا چرا اینجوری بود ؟
نکنه ناراحتش کردم ، ولی من کاری نکردم!
حرفام اذیتش میکنه ؟
پایان پارت __
اگه بد شد ببخشید
۱.۵k
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.