پرفکت گرل؛) p6
ویو 5 نفر + دازایی
تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم و بعد از خودش بپرسیم که ترجیح میده با کی باشه...
چون نمیشه سوکونا رو دوباره کشت باید دستو پاشو ببندیم و بندازیمش توی ی چاله
ویوو ا/ت
بیدار شدم دست و پام بسته شده بود
, خانم بیدار شدن
_چرا منو بستییییییی😠
, تو حرفمو قبول نکردی باید یکم بسته باشی تا حساب کار دستت بیاد شانس اوردی دوستت دارم وگرنه اتفاق بدتری برات میفتاد(عررررررر🥺)
_ چی مثلا؟؟ ها؟؟
, مطمعنی میخای بدونی؟؟
_ آمم نه منصرف شدم
, آفرین
و بیرون رفت
یه نقشه به ذهنم رسید من که بازیگریم خوبه پس خودمو به غشی میزنم و بعد منو باز میکنه و میتونم فرار کنم...
(و خودشو زد ب غشی)
ویوو 5 نفر + دازاییییی
خب وارد خونش شدیم از طریق بالن چون میدونستیم خونش پر گدازس از بالا اومدیم
خب اول ا/ت رو پیدا کنیم بعد اونو حسابشو میرسیم
(پیداش کردن)
(برگشتن سراغش)
$ عوضیییی(آروم) و خواست بهش حمله کنه
(5 نفرو 5 نشون میدم و با دازای رو ۵۱)
5 صبر کننن و آروم باش
$نمیتونم ا/ت رو دزدیددد
5 ولی اون نمیمیره فقط خستش میکنیم و بعدا برمیگرده
(و صبر کرد)
(تو لیوانش قرص انداختن و خورد و اینا و نقششون اجرا شد)
ویوو مگومیییی
به من گفتن ا/ت رو بیارم چون نتونستیم زنجیرو بشکافیم و بلندش کردم
ویوو ا/ت
احساس کردم از جا بلندم کردن چشمامو ریز باز کردم دیدم یه پسر جذابی منو تو بقلش گرفته و به سمتی میره خداااااااا لطفا این مث اون سوکونای ایکبیری نباشههه
تصمیم گرفتیم با هم کار کنیم و بعد از خودش بپرسیم که ترجیح میده با کی باشه...
چون نمیشه سوکونا رو دوباره کشت باید دستو پاشو ببندیم و بندازیمش توی ی چاله
ویوو ا/ت
بیدار شدم دست و پام بسته شده بود
, خانم بیدار شدن
_چرا منو بستییییییی😠
, تو حرفمو قبول نکردی باید یکم بسته باشی تا حساب کار دستت بیاد شانس اوردی دوستت دارم وگرنه اتفاق بدتری برات میفتاد(عررررررر🥺)
_ چی مثلا؟؟ ها؟؟
, مطمعنی میخای بدونی؟؟
_ آمم نه منصرف شدم
, آفرین
و بیرون رفت
یه نقشه به ذهنم رسید من که بازیگریم خوبه پس خودمو به غشی میزنم و بعد منو باز میکنه و میتونم فرار کنم...
(و خودشو زد ب غشی)
ویوو 5 نفر + دازاییییی
خب وارد خونش شدیم از طریق بالن چون میدونستیم خونش پر گدازس از بالا اومدیم
خب اول ا/ت رو پیدا کنیم بعد اونو حسابشو میرسیم
(پیداش کردن)
(برگشتن سراغش)
$ عوضیییی(آروم) و خواست بهش حمله کنه
(5 نفرو 5 نشون میدم و با دازای رو ۵۱)
5 صبر کننن و آروم باش
$نمیتونم ا/ت رو دزدیددد
5 ولی اون نمیمیره فقط خستش میکنیم و بعدا برمیگرده
(و صبر کرد)
(تو لیوانش قرص انداختن و خورد و اینا و نقششون اجرا شد)
ویوو مگومیییی
به من گفتن ا/ت رو بیارم چون نتونستیم زنجیرو بشکافیم و بلندش کردم
ویوو ا/ت
احساس کردم از جا بلندم کردن چشمامو ریز باز کردم دیدم یه پسر جذابی منو تو بقلش گرفته و به سمتی میره خداااااااا لطفا این مث اون سوکونای ایکبیری نباشههه
۳.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.