هنگامی که خاطره ات را می بوسم

هنگامی که خاطره ات را می بوسم
درمی یابم دیری است که مرده ام
چرا که لبان خود را از پیشانی خاطره ی تو سردتر می یابم
از پیشانی خاطره ی تو
ای یار
ای شاخه ی جدامانده ی من
#احمد_شاملو
دیدگاه ها (۵)

دلم مهتاب می خواهدکه جانم را بپوشانددلم آوازهای سرخوشمستانه ...

سر به زیر و ساکت و بی دست و پا می رفت دل یک نظر روی تو را دی...

سکوت کرده ام و صدایمزندانبانِ زنی ستکه می خواهد بگوید:"دوستت...

موسیقی صدایت را بنوازمی خواهم روی پنجه پاهایمبرقصمچنان سرخوش...

مادر...در ستایش دنیای پرمهرت ترانه ای از اخلاص خواهم سرودوگل...

یاد دارم از آن پسکه یار به من گفت ای تودر این کوچه می آیی چی...

همه ی این ها برای توستتا لبخندی بزنیو منآرام بگیرمساز دست ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط