ا ت: داداشی من اماده ام
ا ت: داداشی من اماده ام
مینگ یو: خیله خب الان میام
باهم رفتیم از هتل بیرون سواره ماشین شدیمو به راننده گفتیم که حرکت کنه
مینگ یو: امشب پیششون میمونی؟
ا ت: عامم نمیدونم هزچی نباشه من مترجمشونم
مینگ یو: خب ربطی نداره تو مترجمی ازادی بعدشم اونا فول انگلیسی بلدن
ا ت: ینی میگی امشب بیام پیشه شما؟
مینگ، یو: هرچی خودت میدونی
ا ت: نمیدونم
مینگ یو: رابطتت با جنی چطوره؟
ا ت: خب بهتر از قبل شده خب این سفر یه جورایی داره کمکم میکنه تا با هاشون خوب بشم
مینگ یو: خوبه
ا ت: شما کی برمیگردین کره
مینگ یو: دقیقا بعد از گرمی
ا ت: اها موفق باشی*لبخند
مینگ یو: ممنون
«««
بلاخره رسیدیم هتل
از ماشین پیاده شدم
ا ت: خیلی ممنون داداش
مینگ یو: کاری نکردم ولی امشب میای پیشمون؟
ا ت: اوهوم به نظرم یه امشبو میتونیم باهم باشیم
مینگ یو: خوبه پس امشب ماشین میفرستم برات
ا ت: ممنون
مینگ یو : میبینمت
ا ت: میبینمت
رفتم داخل هتل رفتم تو اتاق خودمون در زدمو در باز شد
رزی: ا ت؟!
ا ت: رزی*لبخند
بدونه هیچ حرفی بغلم کرد
رزی: دختر تو کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم
ا ت: من خوبم نگرانم نباشین
اروم از بغلم دراومد
رزی: دیگه بدون اینکه به ما بگی جایی نرو
ا ت: اوهوم*لبخند
رزی: خوبه که سالمی
رزی: بیا تو دمه در نمون
درفتم داخل
جیسو با یه ماسکه صورتی که رو صورتش بود اومد
جیسو: کیه؟
رزی: ا ت اومده
جیسو: جدا؟
لیسا:ا ت؟!
لیسا از جاش بلند شدو اومد طرفم
لیسا: هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
جیسو: اره میدونی از وقتی از بازار اومدیم اصن یه لحظه راحت ننشسته بودیم
ا ت: میدونم از بی حواسیه من بود ولی من خوبم
بغلم کرد(لیسا)
لیسا: از این به بعد حواستو جمع کن تو امانتیه داداشتی اگه اتفاقی میوفتاد معلوم نبود چه اتفاقی برای ما میوفتاد
ا ت:*خنده ریز
ا ت: دیگه نگران نباش
اروم از بغلم در اومد
ا ت: میگم جنی کجاست
رزی: تو اتاقه داره لایو میگیره
ا ت: اها میتونم برم پیشش؟
جیسو: اوهوم تازه خیلیم نگرانت بود دیشب حتی مینگ یو عم نتونست ارومش کنه دختره انگار وابستت شده
ا ت: احساسه گناه میکنم
رفتم به طرفه اتاق در زدم
جنی: بیا تو
صدای پشت در*
جنی: فکر کنم جیسوعه اون هیمشه دوست دار
درو باز کردم با دیدنم حرفش نصفه مون
جنی: ات؟!
ا ت: جنی
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: دلم برات تنگ شده بود داشتم کم کم گریه میکردم
جنی: تو خوبی میدونی چقدر نگرانت شدم قلبم تیکه تیکه شد ا ت تا بدونم تو کجایی
ا ت: من خوبم دیشبم جایه خوبی بودم(نگفت کجا بوده چون تو، لایو سوتی میشد)
جنی: دیگه بدونه اینکه به من جیزی بگی جایی نرو
ا ت: باشه
اروم از بغلش دراومدم
ا ت: عامم مزاحمه لایوت شدم نه؟
جنی: نه نه هیچ اشکالی نداره تازه میخوام معرفیت کنم
...
مینگ یو: خیله خب الان میام
باهم رفتیم از هتل بیرون سواره ماشین شدیمو به راننده گفتیم که حرکت کنه
مینگ یو: امشب پیششون میمونی؟
ا ت: عامم نمیدونم هزچی نباشه من مترجمشونم
مینگ یو: خب ربطی نداره تو مترجمی ازادی بعدشم اونا فول انگلیسی بلدن
ا ت: ینی میگی امشب بیام پیشه شما؟
مینگ، یو: هرچی خودت میدونی
ا ت: نمیدونم
مینگ یو: رابطتت با جنی چطوره؟
ا ت: خب بهتر از قبل شده خب این سفر یه جورایی داره کمکم میکنه تا با هاشون خوب بشم
مینگ یو: خوبه
ا ت: شما کی برمیگردین کره
مینگ یو: دقیقا بعد از گرمی
ا ت: اها موفق باشی*لبخند
مینگ یو: ممنون
«««
بلاخره رسیدیم هتل
از ماشین پیاده شدم
ا ت: خیلی ممنون داداش
مینگ یو: کاری نکردم ولی امشب میای پیشمون؟
ا ت: اوهوم به نظرم یه امشبو میتونیم باهم باشیم
مینگ یو: خوبه پس امشب ماشین میفرستم برات
ا ت: ممنون
مینگ یو : میبینمت
ا ت: میبینمت
رفتم داخل هتل رفتم تو اتاق خودمون در زدمو در باز شد
رزی: ا ت؟!
ا ت: رزی*لبخند
بدونه هیچ حرفی بغلم کرد
رزی: دختر تو کجا بودی میدونی چقدر نگرانت شدیم
ا ت: من خوبم نگرانم نباشین
اروم از بغلم دراومد
رزی: دیگه بدون اینکه به ما بگی جایی نرو
ا ت: اوهوم*لبخند
رزی: خوبه که سالمی
رزی: بیا تو دمه در نمون
درفتم داخل
جیسو با یه ماسکه صورتی که رو صورتش بود اومد
جیسو: کیه؟
رزی: ا ت اومده
جیسو: جدا؟
لیسا:ا ت؟!
لیسا از جاش بلند شدو اومد طرفم
لیسا: هیچ میدونی چقدر نگرانت شدم
جیسو: اره میدونی از وقتی از بازار اومدیم اصن یه لحظه راحت ننشسته بودیم
ا ت: میدونم از بی حواسیه من بود ولی من خوبم
بغلم کرد(لیسا)
لیسا: از این به بعد حواستو جمع کن تو امانتیه داداشتی اگه اتفاقی میوفتاد معلوم نبود چه اتفاقی برای ما میوفتاد
ا ت:*خنده ریز
ا ت: دیگه نگران نباش
اروم از بغلم در اومد
ا ت: میگم جنی کجاست
رزی: تو اتاقه داره لایو میگیره
ا ت: اها میتونم برم پیشش؟
جیسو: اوهوم تازه خیلیم نگرانت بود دیشب حتی مینگ یو عم نتونست ارومش کنه دختره انگار وابستت شده
ا ت: احساسه گناه میکنم
رفتم به طرفه اتاق در زدم
جنی: بیا تو
صدای پشت در*
جنی: فکر کنم جیسوعه اون هیمشه دوست دار
درو باز کردم با دیدنم حرفش نصفه مون
جنی: ات؟!
ا ت: جنی
بدو بدو رفتم بغلش
ا ت: دلم برات تنگ شده بود داشتم کم کم گریه میکردم
جنی: تو خوبی میدونی چقدر نگرانت شدم قلبم تیکه تیکه شد ا ت تا بدونم تو کجایی
ا ت: من خوبم دیشبم جایه خوبی بودم(نگفت کجا بوده چون تو، لایو سوتی میشد)
جنی: دیگه بدونه اینکه به من جیزی بگی جایی نرو
ا ت: باشه
اروم از بغلش دراومدم
ا ت: عامم مزاحمه لایوت شدم نه؟
جنی: نه نه هیچ اشکالی نداره تازه میخوام معرفیت کنم
...
۸.۹k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.