رمان حامیم

رمان حامیم
پارت۲۴

دو روز بعد...

جانا: داداش چرا بلند شدی بشین جی میخای بیارم‌برات؟؟

حامیم: قلب داداش خوبم‌بخدا نیاز نیست نگران باشی ... آخ...

جانا: چی شد؟!!!

حامیم: هیچی عزیزم چیزی نیس

باران: حامیم چرا گوش نمیدی دکتر گفت باید یه هفته استراحت کنی کجا داری میری

حامیم: میخام‌برم تو بالکن

باران: نه‌بشین باد میاد زخمت درد میگیره

جانا: داداش باران راس میگ دیگ یکم گوش کن

علیرضا: بیا بشین داداش

حامیم: خیل خب اومدم چرا همتون ریختین سر من😂

کیوان: خدا‌رحم‌کرد داداش

حامیم: چیزی نیسد داداش تا وقتی خدا هست کسی نمیتونه‌کاری کنه

کیوان: اون ک صد در صد

باران: اون‌عوضی رو پیدا کردن؟

کیوان: امروز کلانتری بودیم با فرید گفتن یه سر نخایی پیدا کردن

باران: باز خوبه

فرید: عه از کلانتری زنگ میزنن.

یگانه: خیره...

پنج دقیقه بعد...

باران: چی‌می‌گفتن؟

فرید: باورتون‌نمیشه اگ بگم😍

حامیم: بگو داداش

فرید: پیداش‌کردن اون عوضی رو

باران: وای خداروشکر

یگانه: خب الان‌جرمش‌چیه؟

فرید: انگاری سی سال بریدن

کیوان: چقد زیاد

جانا: الان میسه یه آخيش از ته‌دل گفت

حامیم ( با فریاد) شکرششششش😀

کیوان: واقعا شکرش🥺

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۸)

برید کنار عشقم بیاد😭✨️ @haamim.h.m27

دو دیقه نشد فالو کرده بخداااا 🥲🤍✨️

اینم مث دخترش قلب منه @ava9ava9ava @haamim.h.m27

استوری بچممممم😭🤍

#رویای #جوانی#پارت-۲تا رسیدیم بالا و در اتاقو برامون باز کرد...

زندگی با خنده ( نقشه)سارا: نقشت چیه؟نگار: باید بزاریم جیمین ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط