این داستانحوصلهی هیلدا سر میرود

این داستان،حوصله‌ی هیلدا سر می‌رود:

-زیر ماهِ کامل،طعم تو را خواهم چشید...
آنگاه که با چشمان گربه‌ای ات به من خیره می‌شوی و به من تعظیم می‌کنی تا به رسم خوناشامان به من درخواست رقص بدهی...آنجاست که دیدن صورت تو و ماه برایم تفاوتی ندارد.وقتی به عقب خم می‌شوی تا حرکات رقص را به زیبایی اجرا کنی،گردنت را نمایان میکنی و چشمان من با دیدن نقطه‌ی نبضت سیاهی می‌روند.
طعم تو چگونه خواهد بود،شکلات من؟
وقتی من را به سمت خودت میکشی،تمام نگاهم به توست...
به گردن بی نقص و کشیده ات.
به نقطه‌ی نبضت.
جسم من تو را می‌پرستد،نه ماه را...
وقتی میخواهی حرکت بعدی رقصت را اجرا کنی،دنیای اطرافم محو شده.اکنون تنها چیز قابل توجه درون دنیای منی...اکنون و برای همیشه..‌.وقتی سرم را در گردنت فرو می‌کنم دستانت ناخودآگاه دور من حلقه شده اند.زبانم نقطه‌ی نبضت را لمس می‌کند،تو برای منی‌...
برای منی،که تو را بچشم.
برای منی،که تملکت کنم.
و به جز من به کسی تعلق نخواهی داشت...
زبانم روی نقطه‌ی نبضت می‌چرخد،دستان تو من را محکم تر به خود میفشارند.جسمم از ولعی آتشین در طلب طعم تو می‌سوزد...
دندان های نیشم بیرون میایند و روی پوست تو کشیده می‌‌شوند...پوستت را می‌شکافند و زبانم در طلب خونی که سرازیر می‌شود روی پوستت می‌رقصد.
~ممممم~
طعم تو به شکلات می‌ماند...خوش طعم تر از هر آنچه تا به حال چشیده ام.
تو برای من خواهی بود،و از این بابت اطمینان حاصل خواهم کرد...

صرفا حوصلم سر زده بود،غلط ملط املاییارو ندیده بگیرید مشتیا🤝
دیدگاه ها (۰)

پادشاه پریان و کی خونده؟!😔🤝برادر حق نواخت

https://harfeto.timefriend.net/17560279338249داوشا بیاید ناش...

آدم میخواد بخورتش🥲✨️

حقق>>همنوعانِ گرامی اعلام حضور کنن😂

وقت انست که آرامش جانم باشیبت طناز من و عشق نهانم باشیماه اگ...

{یا هادی ع..}

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط