من و تو

من و تو
Part13

ویو صب ا. ت
چشامو باز کردمو یکم مالیدمشون  کوک کنارم خوابیده بود به سمتش دراز کشیدم و درحالی که صورت زیباشو میدیدم اروم اشک میریختم که چشمای زیباشو باز کرد

کوک: ا. ت عشقم

ا. ت: ب... بله

کوک: داری گریه میکنی

ا. ت: با گفتن این کلمش بغضم ترکیددل شروع کردم گریه کردن

کوک: دیدم خوب نیست بغلش کردمو گذاشتم تو بغلم گریه کنه ا. ت چرا بهم چیزی نمیگی چی شده

ا. ت: چی بگم اینکه بدبخت شدم هااا اره 😭😭

کوک: خوب چی شده

ا. ت: خوب تهیونگ برادرت به پدر مادرم گفته یا ا. ت باهام ازدواج میکنه یا تک تکتونو میکشم و ا. تو برای خودم میکنم

کوک: با این حرفش حس خیلی بدی داشتم و بغض کرده بودم  ا. ت من باید برم مدرسه

ا. ت: کوک تروخدا کار دست خودت  نده من واقا ارزششو ندارم

کوک: تو نمیفهمی چقدر دوست دارم(  با بغض ) نمیتونم بزارم به همین راحتی از دستت بدم

ا. ت: .....

ویو مدرسه کوک
این مدرسه نیومد و من رفتم سراغ تهیونگ

کوک: هی تو لعنتی تو حیاط پشتی میبینمت

ته: اوک

ویو حیاط

کوک: چراااا چراااا اینکارو با هام میکنی هاااا

ته: چون دوسش دارم میفهمی عاشقشم

کوک: ولی اون منو دوست داره

ته: او بد شد چون دیگه زن من حساب میشه ه

کوک: نتونستم تحمل کنمو . .......
دیدگاه ها (۰)

من و تو Part14کوک ویودیگه نتونستم تحمل کنمو افتادم به جون ته...

من و تو Part15 ویو ا. ت که دیدم سرش تو گوشیش برگشتم منو دیدم...

من و توpart12که دیدم پدرمدمیگه دنبالش برم به کوک گفتم اینجا ...

P3 ا. ت: ی فکر احمقان دارم یونگی: چه فکری؟ ا. ت: بریم.... شه...

پارت ۸۶ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط