آه از آن روز که کارم به تماشا افتاد

آه از آن روز که کارم به تماشا افتاد
رد پایی به روی چادرت آنجا افتاد
من زمین خوردم و بانوی من از پا افتاد
ضربه ای آمد و بر بازوی تو جا افتاد
#حسن_لطفی
#مادر #فاطمیه #بی_بی #پهلو_شکسته #در #حیدر #زهرا #فاطنمه
دیدگاه ها (۳)

چند گامی به عقب آمد و افتاد و شکستتا سرش خورد به دیوار سرم ت...

عمریست دخیلم به ضریحی که نداری #مادر #فاطمیه #بی_بی #پهلو_شک...

از هُرم آتش هم اگر پلکی بسوزدسخت است اشک از چشم های تر بیفتد...

ای کوثر علی چِقَدَر زود می روی بال و پر علی چقدر زود می روی ...

اتفاقی مقابلم رخ دادوسط کوچه ناگهان دیدمزن همسایه بر زمین اف...

ساعت از نیمه شب گذشته . مایکی به نامه ای که دختر نوشته بود خ...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط