ای وصل تو آب زندگانی


ای وصل تو آب زندگانی
تدبیر خلاص ما تو دانی

از دیده برون مشو که نوری
وز سینه جدا مشو که جانی

آن دم که نهان شوی ز چشمم
می‌نالد جان من نهانی

من خود چه کسم که وصل جویم
از لطف توم همی‌کشانی

ای دل تو مرو سوی خرابات
هر چند قلندر جهانی

کان جا همه پاکباز باشند
ترسم که تو کم زنی بمانی

ور ز آنک روی مرو تو با خویش
درپوش نشان بی‌نشانی

مانند سپر مپوش سینه
گر عاشق تیر آن کمانی

پرسید یکی که عاشقی چیست
گفتم که مپرس از این معانی

آنگه که چو من شوی ببینی
آنگه که بخواندت به خوانی

#مولانا
دیدگاه ها (۱)

مدرسه حافظشرح و تفسیر غزلیات حافظ توسط استاد گـرامی جناب نیم...

‌تو پیش از اتفاقِ این سکوت نطفه‌ی نی‌زاری از کلماتِ من بودی:...

‌اگر عشقتنها اگر عشقطعم خود را دوباره در من منتشر کندبی بهار...

‌میروم نقطه‌ پایان مرا بگذارید.شبتـون قشنگ و پرستاره دوستانِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط