تو پیش از اتفاقِ این سکوت
تو پیش از اتفاقِ این سکوت
نطفهی نیزاری از کلماتِ من بودی:
- درآمدِ آوازی دور از شَرحهی اَزَل
تو پیش از اتفاقِ این کلمه
کبوتری بودی با گلویی برهنه از بلور:
- بالایِ گلدستههای درهی صنوبر و ماه.
تو پیش از اتفاقِ این کبوتر
زنی بودی با عطرِ آب و خواهش تشنگی،
بالِ رودی رویاگذر در نظربازیِ باد ...
یا بازیِ قشنگ هرچه بَرجسته
یا قرینههای ولرمِ لیمو بُنی برای خواب.
حالا از آن همه سکوت، کلمه، کبوتر
یا هر چه انتظار،
دیگر هیچ پیامبری از بسترِ این رودِ خسته
نخواهد گذشت.
تو را چه بنامم؟!
تو را که در غیابِ این همه اتفاق ...!
نه آوازی از نیزارِ گریهها و
نه کبوتری از قوسِ باد
دیگر هیچ عطری از لمسِ لیمو بُنانِ قرینه
نخواهد وزید.
تو رفتهای
و من کلماتی را به یاد میآورم
که از تکرارِ گریه ... ترانه میشوند.
من سهمی از اَبر و آینه دارم
و آسمانی بلند
که هرگز بیاجازهی دیدگانِ من
بارانی نخواهد شد!
نه دیوار و نه خانه
باید پیش از آن اتفاقِ بزرگ ... بروم
رفتهام، خواهم رفت ...
- با عمرِ کوتاهِ تمام گیلاسها، شکوفهها، شبپرهها!
#سیدعلی_صالحی
تو پیش از اتفاقِ این سکوت
نطفهی نیزاری از کلماتِ من بودی:
- درآمدِ آوازی دور از شَرحهی اَزَل
تو پیش از اتفاقِ این کلمه
کبوتری بودی با گلویی برهنه از بلور:
- بالایِ گلدستههای درهی صنوبر و ماه.
تو پیش از اتفاقِ این کبوتر
زنی بودی با عطرِ آب و خواهش تشنگی،
بالِ رودی رویاگذر در نظربازیِ باد ...
یا بازیِ قشنگ هرچه بَرجسته
یا قرینههای ولرمِ لیمو بُنی برای خواب.
حالا از آن همه سکوت، کلمه، کبوتر
یا هر چه انتظار،
دیگر هیچ پیامبری از بسترِ این رودِ خسته
نخواهد گذشت.
تو را چه بنامم؟!
تو را که در غیابِ این همه اتفاق ...!
نه آوازی از نیزارِ گریهها و
نه کبوتری از قوسِ باد
دیگر هیچ عطری از لمسِ لیمو بُنانِ قرینه
نخواهد وزید.
تو رفتهای
و من کلماتی را به یاد میآورم
که از تکرارِ گریه ... ترانه میشوند.
من سهمی از اَبر و آینه دارم
و آسمانی بلند
که هرگز بیاجازهی دیدگانِ من
بارانی نخواهد شد!
نه دیوار و نه خانه
باید پیش از آن اتفاقِ بزرگ ... بروم
رفتهام، خواهم رفت ...
- با عمرِ کوتاهِ تمام گیلاسها، شکوفهها، شبپرهها!
#سیدعلی_صالحی
۱۱۴
۲۷ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.