خودت هم نمیدانی

خودت هم نمیدانی
اما
شوری غذای امروز و
سوختگی ته دیگ دیشب هم
تقصیر توست !!

گناه من چیست
که یاد تو
تمام روز
همه جای این
چهار دیواری را
راه میافتد دنبال من و
هی خودش را
هُل میدهد لای خیالاتم ؟!

راستی گفته باشم
پریروز هم
کم دردسرم نداده ای ...
وادارم کردی
کلید بیاندازم به در خانه ی
همسایه و
زیر لب به قفل سمج لعنتی
ناسزا بگویم !!

خیالت بیرون از خانه هم
بی کار نمیماند
گاهی دست میبرد توی لیست خریدم !
گاهی ایستگاههای مترو را جا به جا میکند
گاهی با شانه های من به عابران تَنه میزند
و ...

بدتر از همه
گاهی این زن همیشه مغرور را
وادار به ریختن اشک در ملاء عام میکند...!!
دیدگاه ها (۴)

... روی صندلی قدیمیآلبومی ورق می خوردتا برف بباردو مندلم برا...

گاهی فرار تنهاترین و ساده ترینراه استباید مرزها را طی کنی وع...

این زن حواس درستی ندارد،هرصبح دو فنجان قهوهمی گذارد روی میز،...

من هنوز عاشق بارون و گیتارم...در من غم آرامی هست که از تلاطم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط