برای تو

برای #تو....

قلمم را برمیدارم و مینویسم..وقتی خسته ام...از همه جا و میدانی که #لبخندت تنها آرامبخش جانم میشود...

#چشمانت خانه اول آخرم
اما فکر نکن فقط تو بلدی...
پای #قلب تو که وسط باشم
من نه دکترم نه هیچی..من یه نویسنده میشم که از #آرامم بنویسم...
دیدگاه ها (۴)

‌ : ):ای احمدیان.به نام احمد صلواتهر دم به هزار ساعت از.دم ص...

تا #کی ...#بوسه از #عکست اکتفا کنم ؟..وقتی که آب هست چه جای ...

#تو چه دانیکه چه‌ها کرد ،فراقت با #من ...!#تو_چه_دانی...

‌ : ):#عـاشقان را سر شوریده به #پیکر-عجب استدادن #سر نه عجب ...

خون آشام عزیز (72)

### فصل دوم | پارت نهم نویسنده: Ghazal هوا هنوز روشن نشده ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط