the end of time after him part 8

ناتاشا ویو : با زنگ‌کسی مواجه شدم که هیچ وقت انتظار نداشتم حتی نگاهم کنه ولی درسته اون لوکاس بود جواب تلفنم رو دادم

لوکاس : سلام
ناتاشا : او سلان چیشد که بهم زنگ زدی
لوکاس : فردا مهمونیه دلم میخواد تو پارتنرم باشی
ناتاشا : واقعا خب من من پارتنر تو حتما اوکیه
لوکاس : دوست دارم
ناتاشا : چی !!!!!
لوکاس : یعنی چیزه یعنی میبینمت

ویو ناتاشا : چیی یعنی لوکاس الان بهم گفت دوست دارم این غیر ممکنه بهتره که برم پیشش همین الان
و بعد از میکاپ و لباس پوشیدن ( شبیه فیکا شد 😑😐) رفتم در خونه لوکاس
بعد از زدن زنگ در خونه لوکاس

لوکاس : سلام تو اینجا چیکار میکنی
ناتاشا : سلام خب راستش از یه جواب میخوام
لوکاس : چی ؟
ناتاشا : تو منو دوست داری ؟
لوکاس : چیی خب راستش ....
ناتاشا : بگو لطفا
لوکاس : خب جواب سوالتو امروز نمیگیری
ناتاشا : چرا
لوکاس : راستش بهتره که برم
ناتاشا ویو : دست لوکاس رو گرفتم و به خودم نزدیکش کردم نگاهم رو به نگاهش دوختم ولی اون سعی داشت که نگاهشو ازم بدزده استرس داشت و چرت و پرت میگفت
درسته اون عاشق من بود منم بدون معطلی
گفتم منم دوست دارم لوکاس !

لوکاس ویو : وقتی ناتاشا بهم گفت دوست دارم قلبم شروع به تند تند زدن کرد دست خودم نبود و محکم بغلش کردم و بعد ....
دیدگاه ها (۱)

the end of time after him part 9

تهکوک...

تهیونگیییی...

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

فیک مافیای سیاه من part 2

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط