صدای پا می آید
صدای پا می آید...
هیزم می آورند...
راوی روایت نکن...
زانو زدن بانو که دیدن ندارد...
قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...
من مانده ام و چادر خاکی بانو...
میخ و در و آتش...
غم و اشک و صبر...
چادرم این روزها عجیب بهانه صاحبش را میگیرد...
هیزم می آورند...
راوی روایت نکن...
زانو زدن بانو که دیدن ندارد...
قصه ی یتیمی که گفتن ندارد...
من مانده ام و چادر خاکی بانو...
میخ و در و آتش...
غم و اشک و صبر...
چادرم این روزها عجیب بهانه صاحبش را میگیرد...
- ۴۱
- ۰۲ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط